40 در ظله بنیساعده شب بود و هوا بارانی و مرطوب . امام صادق تنها و بيخبر از همه كسانخويش ، از تاريكی شب و خلوت كوچه استفاده كرده ، از خانه بيرون آمد وبه طرف " ظله بنی ساعده " روانه شد . از قضا معلی بن خنيس كه ازاصحاب و ياران نزديك امام بود ، و ضمنا ناظر خرج منزل امام هم بود ،متوجه بيرون شدن امام از خانه شد . پيش خود گفت ، امام را در اينتاريكی تنها نگذارم . با چند قدم فاصله كه فقط شبح امام را درآن تاريكیمیديد ، آهسته به دنبال امام روان شد . همين طور كه آهسته به دنبال امام میرفت ، ناگهان متوجه شد ، مثل اينكهچيزی از دوش |