پس عيب اصلی اين جزوه اين است كه از متون اسلامی روگردانده است وحداكثر كه چند جملهای سوژه قرار گرفته است . نويسنده از آن نظر كه به متون اصلی وارد نبوده ، از اول خود را راحتكرده است ، همانند آنكه گفت : " صرف و نحو دو فرشته بودند در قيد ، ومن بر آنها منت گذاشتم و آزادشان كردم " . میگويد اسلام شناسی غير ازاسلام دانی است و آنگاه مسئله علوم اسلامی را طرح میكند كه ممكن است كسیعالم به علوم اسلامی باشد و اسلام شناس نباشد و در اين جهت هيچ فرقی ميان" علوم مسلمين " از قبيل طب و رياضی و فلسفه و " علوم اسلامی " كه ازخود اسلام مايه میگيرد و برای شناسايی اسلام است از قبيل تفسير و فقه والهيات اسلامی ، نمیگذارد ، همه آنها را مصداق " « العلم هو الحجابالاكبر » " میداند و از همان روش متصوفه در تحقير علم پيروی میكند .نويسنده در آخر جزوه تحت عنوان " سخنی با خواننده " چند فحش چنار ومنار حواله كسانی میكند كه بخواهند بر اين جزوه ايراد بگيرند ، آنها راصاحب عقده كم حرفی و گمنامی میخواند ، آنها را ضحاكهايی كه مارهایدوششان گرسنه ماندهاند و مغز سر جوان میجويند قلمداد میكند . نويسنده ايدئولوژی اسلامی را با تصوير هندسی بيان میكند و از باشلارد نقلمیكند كه يك عقيده وقتی كه شكل هندسی پيدا میكند بيان خودش را يافتهاست ، مغلطه میكند و خيال میكند هر چيزی كه بيان هندسیاش را يافتاستدلال خودش را هم يافته است |