است ، مدعی شدهاند كه پيامبر اسلام به مردم میگفته من معجزهای جز قرآنندارم ، اگر قرآن را به عنوان معجزه میپذيريد فبها و الا از من معجزهایديگر ساخته نيست . بعضی از نويسندگان " روشنفكر " مسلمان اخير نيزهمين نظر را پذيرفتهاند و آن را به اين شكل توجيه كردهاند كه معجزه دليلاست اما دليل اقناعی برای بشر نا بالغ و كودك كه در پی امور اعجاب آورو غير عادی است ، انسان رشد يافته به اين گونه امور توجهی ندارد و سر وكارش با منطق است ، و چون دوره پيامبر اسلام دوره عقل و منطق است نهدوره اوهام و خيالات ذهنی ، پيامبر اسلام از اجابت در خواست هر گونهمعجزهای غير از قرآن به اذن خدا امتناع كرده است . میگويند : " استعانت از معجزات و خرق عادات برای پيغمبران سلف اجتنابناپذير بود ، چه راهنمايی ايشان به ياری استدلال عقلی در آن دوران ، دشواربلكه محال مینمود . . . در عصر ظهور پيغمبر اسلام ، جامعه بشری دورانكودكی را پشت سر گذاشته ، به دوره بلوغ فكری پای میگذاشت . كودك ديروزكه نيازمند مادری بود تا دستش گيرد و رفتنش بياموزد خود میتوانست برروی پاهايش بايستد و عقلش را به كار اندازد . . . بی دليل و حكمت نبودكه پيغمبر اسلام در برابر اصرار منكرين و معاندين به آوردن معجزات و خرقعادات ، مقاومت میورزيد و در اثبات حقانيت دعوت خويش به استدلالعقلی و تجربی و شواهد تاريخی اتكا میفرمود . . . با وجود اين همه اصرار ولجاجت منكرين ، پيغمبر اسلام از آوردن معجزاتی نظير آنچه پيامبران سلفمیآوردند به امر خدا امتناع میورزيد و تنها بر قرآن به عنوان معجزهای كهنظيری برای آن نخواهد بود تكيه میكند . قرآن معجزه خاتم پيامبران ، خوددليل ديگری بر |