میگفت : سبحان الله من خاتم رسولانم ، من از قاعده رسولان ديگر مستثنیهستم ، از من آنچه از ساير رسولان میخواستند نخواهيد ، نه اينكه بگويد منرسولی هستم مانند ساير رسولان . پس معلوم میشود آنچه مشركان از پيغمبر میخواستند معجزه ، يعنی آيت وبينه به منظور كشف حقيقت كه حقيقت جويان حق دارند از مدعيان پيامبریبخواهند ، نبوده است ، چيزی بوده كه شأن پيغمبران عموما اين نبوده كه بهچنين درخواستهايی پاسخ بگويند . اين است كه پيامبر فرمود : " سبحانالله ! من بشری رسول بيش نيستم " يعنی آنچه شما میخواهيد چيزی نيست كهيك حقيقت جواز پيامبران و رسولان بخواهد و رسولان ملزم باشند به آنهاپاسخ مثبت بدهند ، چيز ديگر است ، قرارداد و معامله است ، مرا ديدن وخدا را نديدن و از من بالاستقلال چيز خواستن است ، اظهار تكبر و خودخواهیو اثبات امتياز برای خود نسبت به ديگران است ، تقاضای يك سلسله امورمحال است و . . . من اعتراف دارم كه ميل عوام همواره بر معجزهسازی است ، نه تنها برایپيغمبر و امام ، كه برای هر قبر و سنگ و درختی ، ولی آيا اين جهت سببمیشود كه ما وجود هر معجزه و كرامت ( غير از قرآن ) را از پيغمبر منتفیبدانيم ؟ بعلاوه ميان معجزه و كرامت فرق است . معجزه يعنی بينه و آيت الهی كهبرای اثبات يك مأموريت الهی صورت میگيرد و به اصطلاح مقرون به تحدیاست ، منظوری الهی از او در كار است ، اين است كه محدود است به شرايطخاصی ، اما كرامت يك امر خارق العاده است كه صرفا اثر قوت روحی وقداست نفسانی يك انسان كامل يا نيمه كامل است و برای اثبات منظورالهی خاصی |