مسؤول بودن ( 1 ) و بیطرف و بیتفاوت نبودن يك فرهنگ ، ضرورتی نيستكه خاستگاه آن فرهنگ ، طبقه محروم و غارتشده باشد ، پنداشتهاند كه يكفرهنگ جامع لزوما بیطرف و بیتفاوت هم هست ، نتوانستهاند تصور كنند كهيك مكتب جامع و فرهنگ جامع اگر خاستگاه خدايی داشته باشد و مخاطبشانسان ، يعنی فطرت انسانی انسان باشد ، محال است كه بیطرف و بیتفاوتو غيرمتعهد و غيرمسؤول باشد . آنچه تعهد و مسؤوليت میآفريند ، وابستگیبه طبقه محروم نيست ، وابستگی به خدا و وجدان انسانيت است . اين يك رشته اصلی اشتباه اين آقايان كه در رابطه اسلام با انقلاب دچارآن شدهاند . ريشه اصلی ديگر اين اشتباه را در رابطه اسلام با جهتگيری اجتماعیاشبايد جستجو كرد . اين روشنفكران به وضوح مشاهده كردهاند كه در تفسيرتاريخی قرآن از نهضتهای پيامبران ، يك جهتگيری نيرومند از ناحيه آنهابه سود مستضعفين مشاهده میشود ، و از طرف ديگر ، اصل " تطابق ميانپايگاه اجتماعی و پايگاه اعتقادی و عملی " كه اصلی ماركسيستی است ، ازنظر اين روشنفكران خدشه ناپذير تلقی میشده و نمیتوانستهاند خلاف آن راتصور كنند ، در مجموع چنين به نتيجهگيری پرداختهاند كه چون قرآن جهتگيرینهضتهای مقدس و پيش برنده را به وضوح به سود مستضعفين و در جهت تأمينحقوق و آزاديهای آنان میداند ، پس از نظر قرآن خاستگاه همه نهضتهایمقدس و پيش برنده ، طبقه محروم و غارتشده و مستضعف بوده است ، پساز نظر قرآن ، تاريخ هويت پاورقی : . 1 [ اشاره است به مطالب كتاب چرا انسان متعهد و مسؤول است ؟نوشته حبيب الله پيمان ] . |