میرهاند و به عقيده و ايمان میگرايد . آن بستری كه تاريخ در آن بستر رشدكرده و تكامل يافته ، مبارزات مادی و منفعتی و طبقاتی نيست ، بلكهمبارزات ايدئولوژيكی ، خدايی و ايمانی است . اين است مكانيسم طبيعیتكامل انسان و پيروزيهای نهايی پاكان و صالحان و مجاهدان راه حق .و اما وجهه الهی اين پيروزی . از نظر وجهه الهی آنچه در طول تاريخجريان پيدا میكند و تكامل میيابد و در سرانجام تاريخ به نهايت خود میرسد، ظهور و تجلی " ربوبيت " و " رحمت " الهی است كه اقتضا میكندتكامل موجودات را ، نه صرفا عدل الهی كه اقتضا میكند " جبران " را .به عبارت ديگر ، آنچه نويد داده شده بروز و ظهور ربوبيت ، رحيميت واكرميت خداوند است نه صرفا بروز جباريت و منتقميت الهی . پس میبينيم كه آيه استضعاف و آيه استخلاف ( و آيات مشابه ) هر كداممنطق خاصی دارد ، چه ، از نظر طبقهای كه پيروز میگردد و از نظر بستری كهتاريخ طی میكند تا به آن پيروزی میرسد و از نظر مكانيسم يعنی عامل طبيعیحركت تاريخ و از نظر وجهه الهی يعنی مظهريت اسماء الهی ، هر كدام منطقويژهای دارد ، و ضمنا روشن شد كه آيه استخلاف از نظر نتايجی كه ارائهمیدهد جامعتر است . آنچه بشر طبق آيه استضعاف به دست میآورد جزئی بلكهجزء كوچكی است از آنچه طبق آيه استخلاف به دست میآورد . ارزشی كه آيهاستضعاف ارائه میدهد يعنی دفع ظلم از مظلوم و به عبارت ديگر ، حمايتخداوند از مظلومان ، جزئی است از ارزشهايی كه آيه استخلاف ارائه میدهد .و اما قسمت دوم بحث درباره آيه استضعاف : حقيقت اين است |