ليبراليسم بی هدف بی مسئوليت كه بازيچه قدرتهای اجتماعی است ، نهاريستوكراسی متعفن است ، نه ديكتاتوری ضد مردم و نه اليگارشی تحميلی ،بلكه مبتنی بر اصالت رهبری است ( نه رهبریای كه فاشيسم است ) رهبریمتعهد انقلابی ، مسؤول حركت و صيرورت جامعه بر اساس اين جهانبينی وايدئولوژی و برای تحقق تقدير الهی انسان در فلسفه آفرينش ، امامت يعنیاين . میگويد اين امت كه جامعه اعتقادی مسئول مهاجر است و هدفش ساختنانسان ايدهآل ، جامعهای است با سه بعد : كتاب ، ترازو ، آهن .درباره كلمه " امت " و ريشهاش لازم است تحقيق شود . اينكه در امتزير بنا اقتصاد است و نظام اجتماعیاش نظام مالكيت اشتراكی و فلسفهسياسیاش مبتنی بر اصالت رهبری ، مخصوصا دو قسمت اول ، غير قابل قبولاست ، فوقالعاده تجری است كه كسی با اين جزم بگويد كه انسان طرفدارمالكيت اشتراكی است و فلسفهاش هم اصالت اقتصاد است . اما اينكه هدف جامعه ساختن انسان ايدهآل است مورد قبول است ولی بايدديد تصور نويسنده از انسان ايدهآل چيست . در ص 76 تحت عنوان " انسان ايدهآل = جانشين خدا " بحث میكند ،میگويد انسان ايدهآل انسان خدا گونهای است كه در او روح خدا بر نيمهابليسی لجنی - رسوبی چيره شده است و از ترديد و تناقض ميان دو بینهايت خويش رسته است ، " « تخلقوا باخلاق الله » " اين فلسفه تعليم وتربيت است يعنی رفتن به سوی مطلوب مطلق و كمال مطلق ، يعنی تكامل ابدیلايتناهی نه تراشيده شده در فرمهای قالبی و ساختن آدمهای ريختنی . |