اين بيان سخت اشتباه است . فكر میكنم ريشه اصلی گرايش پارهایروشنفكران مسلمان به ماديت تاريخی دو چيز است : يكی همين كه پنداشتهاند اگر بخواهند فرهنگ اسلامی را فرهنگ انقلابیبدانند و يا اگر بخواهند برای اسلام فرهنگی انقلابی دست و پا كنند گزيریاز گرايش به ماديت تاريخی نيست . باقی سخنان كه مدعی میشوند شناختقرآنی ما به ما چنين الهام میكند ، بازتاب شناخت ما از قرآن چنان است، از آيه استضعاف اين گونه استنباط كردهايم ، همه بهانه و توجيهی استبرای اين پيشانديشه ، و همين جاست كه سخت از منطق اسلام دور میافتند ومنطق پاك و انسانی و فطری و خدايی اسلام را تا حد يك منطق ماترياليستیتنزل میدهند . اين روشنفكران میپندارند يگانه راه انقلابی بودن يك فرهنگ اين است كهتنها به طبقه محروم و غارتشده تعلق داشته باشد ، از اين طبقه برخاستهباشد ، به سوی اين طبقه و به سود اين طبقه جهتگيری كرده باشد ، مخاطبشمنحصرا اين طبقه باشد ، رهبران و راهنمايان و پيشتازانش پايگاه اجتماعیو طبقاتیشان همان پايگاه اين طبقه باشد و رابطه آن فرهنگ با ساير گروههاو طبقات منحصرا رابطه ستيز و دشمنی و جنگ باشد و نه هيچ چيز ديگر .اين روشنفكران میپندارند كه راه فرهنگ انقلابی الزاما بايد به " شكم" منتهی شود و همه انقلابهای بزرگ تاريخ ، حتی انقلابهايی كه وسيلهپيامبران خدا رهبری شده ، انقلاب شكم و برای شكم بوده است . لهذا ازابوذر بزرگ ، ابوذر حكيم امت ، ابوذر خداپرست ، ابوذر مخلص ، ابوذرآمر به معروف و ناهی از منكر ، ابوذر مجاهد فی سبيل الله ، يك " ابوذرشكم " و " ابوذر عقدهای " |