رسالتش ، جهتگيریاش همه بر محور مستضعف دور بزند . و اگر فرهنگاسلامی فرهنگ طبقه استضعافگر باشد آنچنانكه ضد اسلامها مدعی هستند ، علاوهبر آنكه رنگ طبقاتی خواهد داشت و بر محور يك طبقه خواهد گشت فرهنگیارتجاعی و ضد بشری خواهد بود و بالضروره خدايی نخواهد بود . هيچ مسلمانیچنين نظريهای را نمیپذيرد و بعلاوه سراپای اين فرهنگ بر خلاف آن شهادتمیدهد . باقی میماند كه بگوييم فرهنگ اسلامی فرهنگ جامع است . فرهنگجامع يعنی فرهنگ بیطرف ، فرهنگ بیتفاوت ، فرهنگ بیمسؤوليت ، فرهنگنامتعهد ، فرهنگ اعتزالی كه میخواهد كار خدا را به خدا و كار قيصر را بهقيصر واگذارد ، فرهنگی كه میخواهد ميان آب و آتش ، ميان مظلوم و ظالم ،ميان استثمارگر و استثمار شده آشتی دهد و همه را زير يك سقف گرد آورد ،فرهنگی كه شعارش اين است كه نه سيخ بسوزد و نه كباب . چنين فرهنگی نيزعملا يك فرهنگ محافظه كارانه و به سود طبقه استضعافگر و استيثارگر واستثمارگر است . همانطور كه اگر يك گروه را بیطرفی و بیتفاوتی وبیمسؤوليتی و عزلت را پيش گيرند و در درگيريهای اجتماعی كه ميان غارتگرو غارتشده جريان دارد شركت نجويند عملا از طبقه غارتگر حمايت كرده ودست او را باز گذاشتهاند ، يك فرهنگ نيز اگر روحش روح بی طرفی و بیتفاوتی باشد ، بايد آن را عملا فرهنگ طبقه استضعافگر دانست . پس نظر بهاينكه فرهنگ اسلامی فرهنگ بیتفاوت و بیطرف و يا طرفدار طبقه استضعافگرنيست ، بايد آن را فرهنگ طبقه مستضعف بشماريم و خاستگاه ، پيام ،جهتگيری و مخاطبش را همه در حوزه و بر محور اين طبقه بدانيم . |