« الصلوش و مما رزقناهم ينفقون »" ( 1 ) درباره ايمان به غيب اينچنينمیگوييد : " مفسرين ، غيب را آنچه كه ديدنی نيست ، اعم از خداوند يا فرشتگان .. . و از اين قبيل دانستهاند ، حال آنكه اولا خداوند و فرشتگان و . . .غيب نيستند ، ثانيا با طرح عنوان متقين ، مسأله ايمان به خدا مطرح شده وگذشته است " .آنگاه خودتان ، غيب و ايمان به غيب را اينچنين تفسير میكنيد :" منظور از غيب معهود و شناخته شده ، ( 2 ) همان مراحل ابتدايی رشدانقلاب توحيدی و زمان انجام تحولات كمی است " .خلاصه مدعی هستيد كه مقصود از ايمان به غيب كه در قرآن آمده ، اين استكه مؤمنين بدانند انقلاب مرحله پنهانی دارد و در آن مرحله مبارزه بايدپنهانی باشد ، اين مرحله مرحلهای است كه نظام حاكم هنوز مسلط است وانقلاب مرحله رشد تدريجی را میپيمايد تا تغيير تدريجی كمی تبديل به تغييركيفی شود ( اصل چهارم ديالكتيك ) و نظام جديد مستقر گردد و انقلاب ازمرحله غيب به مرحله شهادت برسد . من سخنم اين نيست كه انقلاب مرحله غيب و شهادت دارد يا نه ، قطعادارد . انقلاب اسلام - كه بر خلاف تصور شما انقلاب سر بود نه انقلاب شكم ،انقلاب انسانی و فطری بود نه انقلاب طبقاتی پاورقی : . 1 بقره / . 3 . 2 يعنی الف و لام " الغيب " ، الف و لام عهد است . |