قطب مخالف علی قرار میدهيد . اين فرد همان است كه خليفه دوم هنگاممرگ گفت : اگر سالم زنده میبود كار را به شورا نمیافكندم ، يعنی درتقدم او بر علی و پنج عضو ديگر شورا ترديد نداشتم . سالم يك ايرانی آزاد شده اهل اصطخر است . من میدانم كه اين همهعنايت و لطف شما به او از آن جهت است كه او به تعبير شما از محرومانتاريخ و از به اسارت گرفته شدهها و مستضعفين تاريخ است . اسارت وبردگی سالم به دوره قبل از مدينه و قبل از جنگهای اسلامی منتهی میشود .شما طبق فلسفهای كه از آن پيروی میكنيد و آن را يكی از معيارهای تفسيرقرآن قرار دادهايد ، فكر كردهايد كه چون سالم از محرومان تاريخ است ،پس يك انقلابی واقعی و مؤمن واقعی است و از نظر موضع اجتماعی همرديفسلمان و ابوذر و مقداد و بلال است ، يعنی موضع طبقاتی او كافی است كه اورا يك انقلابی واقعی قرار دهد و بر تارك درخشان همه شهيدان و حافظانقرآن يمامه بنشاند ، غافل از آنكه آن خانهای كه به اعتراف خود شما خانهمردم و خانه توده بوده است ( خانه فاطمه عليهاالسلام ) به دست همين فردتودهای به آتش كشيده شد . آيا اينها دليل بی اطلاعی شما از تاريخ صدر اسلام نيست ؟ آيا اينهامعيارهای شما را در فلسفه تاريخ به كلی بی اعتبار نمیكند ؟ آيا اينهاكافی نيست كه شما در ارزيابيها و تفسيرهای خود از تاريخ تجديد نظر كنيدو فی المثل قضاوتها و انديشهها و گرايشها و تفكرات هزار ساله مفسرين وفقها و حكما و عرفا و زهاد و عباد را آن گونه توجيه مادی و طبقاتینفرماييد ؟ ! شما در تفسير آيه كريمه " « الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون |