بخش چهارم ، نقد استاد شهيد است از تفكرات غلط برخی روشنفكران مانندبنیصدر از رهبری نهضت اسلامی ، و طی آن تنها گروه صلاحيت دار برای رهبریجامعه اسلامی ، روحانيت دانسته شده است . در بخش پنجم نظرات استاد درباره اقبال لاهوری را میخوانيد . بخش ششمبيانگر مبارزه استاد شهيد با تفسير مادی قرآن توسط برخی روشنفكران وگروههای روشنفكری میباشد ، و بخش پايانی كتاب نيز اختصاص دارد بهانتقاد استاد از نظريه برخی روشنفكران مسلمان مبنی بر " ماديت تاريخ ازنظر قرآن " .آنچه از اين كتاب بر میآيد آن است كه برخورد استاد مطهری باروشنفكران مسلمان به نحو حذفی و خصمانه نبوده است بلكه استاد شهيد نقاطقوت و جنبههای مثبت كار آنها را نيز مد نظر قرار داده درباره آنانمنصفانه قضاوت میكردند . خلاصه نظر استاد درباره روشنفكران مسلمان به نقلاز يادداشتهای ايشان پيرامون مسائل مربوط به " حسينيه ارشاد " چنيناست : در حال حاضر خوشبختانه طبقهای نو به وجود آمدهاند كه از طرفی در فرهنگجديد غربی پرورش يافتهاند و از طرف ديگر مطالعات و علائق اسلامی دارند واسلام را با معيارهای جديد عرضه میدارند و طبعا مورد استقبال نسل جوان كهبالفطره مسلمانند و از طرف ديگر مجذوب معيارهای غربی میباشند قرارمیگيرند . درباره اين طبقه كه در حال تكثير و افزايشاند نيز نظرياتافراطی و تفريطی ابراز میشود و مكرر نظر مرا در اين موضوع خواستهاند .اين بنده لازم میدانم نظر خود را درباره اين موضوع از نظر روابط حسينيه بااين طبقه ابراز دارم ، زيرا اين طبقه امروز به صورت يك مسأله اجتماعیدر آمدهاند . من با استفاده از اين طبقه موافق مشروطم . در گذشته مؤسسه حسينيه ارشادبا پيشنهاد و موافقت اينجانب از وجود اين طبقه استفاده كرده است . اينطبقه میتوانند حلقه ارتباط فرهنگ غربی و فرهنگ اسلامی واقع شوند ولیمشروط به اينكه برنامههايی كه به وسيله اين طبقه اجرا میشود تحت نظارتو |