ميان عموم طبقات و بالاخص تودهها اين اندازه ريشهدار میدانست .میپنداشت به سادگی میتواند حريف را ، هم از ميدان منطق و استدلال و هماز صحنه اجتماع خارج سازد . اما در عمل اين حساب غلط از آب درآمد .اكنون كه نه از راه منطق و استدلال و نه از راه به اصطلاح واردكردن خودآگاهی طبقاتی در انديشه تودهها طرفی نبسته و عملا قویترين و بانفوذتريننيروها را در ميان عموم طبقات - و بالخصوص طبقه محروم و ستم كشيده -نيروی مذهب تشخيص داده ، به اين فكر افتاده كه از خود مذهب عليه مذهباستفاده كند . مطالعه نوشتههای به اصطلاح تفسيری كه در يكی دو سال اخير منتشر شده ومیشود ، ترديدی باقی نمیگذارد كه توطئه عظيمی در كار است . در اينكهچنين توطئهای از طرف ضد مذهبها برای كوبيدن مذهب در كار است ، منترديد ندارم . آنچه فعلا برای من مورد ترديد است اين است كه آيانويسندگان اين جزوهها خود اغفال شدهاند و نمیفهمند كه چه میكنند و تنهادستهای پشتپرده هستند كه میدانند چه میكنند ، و يا خود اينها عالماعامدا با توجه به اينكه با كتاب مقدس هفتصد ميليون مسلمان چه میكنند ،دست به چنين تفسيرهای ماترياليستی زده و میزنند ؟ ما نظر به اينكه در اين نوشتهها آثار و علائم خامی و بیسوادی را فراوانمیبينيم - و به چند نمونه اشاره خواهيم كرد - ترجيح میدهيم كه فعلاماترياليستی را كه به صورت تفسير آيات در اين يكی دو سال اخير تبليغمیشود ، " ماترياليسم اغفال شده " بناميم و اگر پس از اين تذكرات ،باز هم راه انحرافی خود را تعقيب كردند ، ناچاريم آن ماترياليسم را "ماترياليسم منافق " اعلام |