" اما بدون سنتز هم مبارزه ابدی میشد . مزيت سنتز در بر عهده گرفتن" آفهيبن " و فراتر رفتن است ، ضمن حفظ آنچه مورد تاييد تز و آنچهمورد انكار آنتیتز بود . (به عبارتی روشنتر : آنچه در هر يك از ايندوحقيقی يا به قول هگل واقعی بود . )چنين است كه میبينيم حكومت سلطنتیتسليم انقلاب میشود و سپس حكومت انقلاب با بازماندههای حكومت سلطنتیتركيب میشود و حكومت امپراطوری را پديد میآورد . (ناپلئون افكار هگل رابه راستی مسحور خود كرده بود . )(1 " ) مكانيسم جدل . 1 مكانيسم انديشه همين جا بايد خيلی توقف كرد . ما قبل از اينكه به بحث ماترياليسمتاريخی برسيم كه اصل بحث ما آن است - الان داريم منطق هگل را میخوانيم .مولف در ابتدا میگويد ما بايد دو موضوع اصلی انديشه هگل را به عقديكديگر در آوريم . آن دو موضوع اصلی ، يكی موضوع سه دوره تحول حيات استكه حيات در سه دوره تحول پيدا میكند : تولد ، رشد ، تنزل . زندگی بر ايناساس است كه حيات اول تولد پيدا میكند ، بعد در يك مدتی رشد میكند ،بعد هم تدريجا تنزل پيدا میكند ، و اگر مرگ را يك مرحله جداگانه بدانيمقهرا چهار مرحله میشود . مثلا انسان را در نظر بگيريم ، اول تولد پيدامیكند ، يك مدتی رشد میكند ، بعد يك مدتی رو به انحطاط میرود ، پايانشهم مرگ است . حالا آن را ذكر نكرده . اين يك چيزی است كه گويا فكر هگلرا خيلی به خود مشغول كرده بوده ، سه دوره تحول حيات . میدانيم كه اينسه دوره از مختصات حيات است . اين خودش يك مساله مهم و جالب توجهیاست . در غير حيات اينطور نيست ، يعنی بيجانها سه دوره ندارند بلكه دودوره دارند ، تولد و سپس تنزل . مثلا اگر آبی در عالم تكوين بشود ، همانساعت اول تولد آب ساعت تنزل آب هم هست ، يعنی اين جور نيست كه آبيك مرحله رشدی را بخواهد طی كند . (البته تنزل هم در آن هست ، كه حالاتنزل در آن هست يا نيست ،پاورقی : .1 [ در پاورقی آمده است : هگل كه در سال 1806 پس از نبرد ينا (Iena)با ناپلئون ملاقات كرده بود، نوشت: " مشاهده تجلی روح عالم در يك شخصو مشاهده اينكه فردی كه اينجا در يك نقطه تمركز يافته و بر اسب نشسته،دست خود را بر جهان میگسترد و بر آن تسلط میيابد چيز فوقالعاده با شكوهیاست " ] . |