بالاسر شماست . اگر شما از اينجا برويد بيرون در خيابان ، اين اضافه ديگرتغيير میكند و سقف بالاسر شما نيست . اگر شما از اين پلهها برويد پشتبام ، قضيه برعكس میشود ، شما بالای سقف هستيد ، سقف ديگر بالای شماقرار ندارد . ولی اين فوقيت اسمش تاثير و تاثر نيست ، يعنی اگر اينجاما میگوييم نسبتی بر قرار است ، اين نسبت غير از عليت است ، نه اينكهرابطهای به نام عليت و تاثير اينجا در كار است . ماركس و ديگران كه آمدند ، آن فلسفه ذهنی هگل را در عين اينكهقسمتهايی از آن را قبول كردند قسمتهايی از آن را عوض كردند ، آنچه كه اوبه نام همبستگی اشيا و اضافات ميان اشيا بيان میكرد اينها تحت عنوان [(تاثير " بيان كردند . تاثير مساوی است با عليت . اگر ما بگوييم تاثيرمتقابل يعنی عليت متقابل ، اما همانطور كه عرض كردم صرف كلمه [ (عليتمتقابل " نمیتواند برای ما دليلی باشد كه زيربنا و روبنا را حذف كنيم ،چرا ؟ برای اينكه عليت متقابل ممكن است به اين معنا باشد كه دو چيز يكیعلت مقدم بر ديگری است و يكی معلول است ، يكی به وجودآورنده ديگریاست و ديگری به وجود آورده شده از ناحيه اوست ، ولی همان كه از ناحيهديگری به وجود میآيد روی خالق و آفريننده خودش اثر میگذارد . بنابراينبه اين شكل حرفشان قابل توجيه است اگرچه خودشان به اين بيان مطلب رانگفتهاند . میگويند ما اگر گفتيم تاثير متقابل ، مقصودمان عليت متقابلبه معنای اينكه عليت اين نسبت به آن و عليت آن نسبت به اين به طور |