باشيم ، لازم نيست بر ما كه حقيقت وحی را بفهميم ، اگر بفهميم يكمعرفتی بر معرفتهای ما افزوده شده است ، و اگر نفهميم جای ايراد به مانيست ، به جهت اينكه يك حالتی است مخصوص پيغمبران ، كه قطعا ما بهكنه آن پی نمیبريم ، ولی چون قرآن وحی را عموميت داده در اشياء ديگر ،شايد به تناسب آن انواع از وحی كه میشناسيم ، بتوانيم تا اندازهای آنوحيی را كه با آن از نزديك آشنايی نداريم ، كه وحی نبوت است ، توجيهیبكنيم ، و اگر نتوانستيم توجيهی بكنيم ، از خودمان حتی گلهمند نيستيم ،چون يك امری است مافوق حد ما و يك مسألهای است كه از مختصات انبياءبوده است . سؤال : آيه " « و ما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله علیبشر من شیء »" در سوره انعام را ترجمه فرموديد كه " نشناختهاند خدا را. . . " . در كدام تفاسير " قدر " را به شناختن معنی كردهاند ؟جواب : همه تفاسير ، مخصوصا تفسير الميزان . " قدر " اصلا معنايشاندازه گرفتن است ، چون هر كسی را وقتی انسان میشناسد نوعی اندازهگيریمیكند . اصلا خود تعريف را هم میگويند " حد " چون هر چيزی را ما وقتیمیخواهيم بشناسيم ، در قالب فكری خودمان آن را قالبگيری میكنيم . ازاين جهت اين كنايه آورده میشو د . در قرآن اين تعبير زياد آمده ، كهمیگويد خدا را اندازه نگرفتهاند آنچنانكه بايد اندازه بگيرند . البته اينمعلوم است كه اندازه جسمانی نيست كه متری بردارند ببينند قد خدا چقدراست ، عرضش چقدر است ، ارتفاعش چقدر است ، مقصود اندازهگيری ذهنیاست ، يعنی خدا را آنطوری كه بايد در ذهن اندازه بگيرند و بشناسندنشناختهاند . مفسرين هم همينطور تفسير كردهاند . - " قدر " به معنی " عرف " آمده ؟ استاد : قدر كنايه است از عرف . - خصوصيتی ندارد ؟ |