است [ آزمايش میكند و میبيند ] ، چون تمام اعمال انسان از نظر قرآنپيش فرستادههاست ، يعنی عمل انسان قبل از خود انسان میرود به دنيايیديگر ، بعد خود انسان واقعا میرود و به عمل خودش ملحق میشود . "« هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت »" هر نفسی هر چه را كه پيش فرستادهاست آنجا به آن میرسد و آزمايش میكند يعنی حقيقت عمل خودش را آنجادرمیيابد " « و ردوا الی الله موليهم الحق »" ( قابل توصيف نيست كهاين كلمه " موليهم الحق " درباره خدا چه تعبير عجيبی است ! )بازگردانده میشوند به سوی خدا آن مولای حقيقی خودشان ، مولای راستين خودشان. نه اينكه انسان هر چيزی را در دنيا كه دنبالش میرود او را پرستشمیكند او را مولای خودش گرفته است و او را اطاعت میكند ؟ حداقل ايناست كه انسان شهوت خودش را اطاعت میكند ، غضب خودش را اطاعت میكند. هر چه انسان در دنيا آزاد باشد بالاخره از چيزی اطاعت میكند ولو آن چيزيك غريزه از غرائز خودش باشد . در آنجا قرآن میگويد كه انسان میفهمدتمام اين مولاها پوچ و بيهوده بوده ، به سوی مولای حقيقی و واقعی بازگشتمیكند ( اين تعبيراتی كه من میكنم اصلا نمیتواند اين را برساند ) . " « وردوا الی الله موليهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون »" آنچنان مجسممیكند كه هرچه كه انسان در دنيا غير از خدا میديده است همه اوهام بوده ،همه پوچ بوده ، همه افترا بوده ، همه دروغ بوده است ، انسان به يك "راست " میرسد كه میفهمد هرچه كه قبلا میديده درست مثل خواب بوده .غرضم اين جهت است كه اصلا خود اين لفظ قطع نظر از معنايش [ نمیتواندساخته يك مرد امی باشد ] . يك مرد امی ( 1 ) بیسواد بیخبر بی اطلاع كهبايد در خرافهها و اوهامی بسر برد كه اسباب مضحكه برای ما باشد ،میبينيم يكی از منطقهايی كه در كتابش به كار برده اين است : هر كسی هرعملی كه انجام میدهد نفس آن عمل باقی است . اصلا قرآن هميشه میگويد خودعمل باقی است ، بعد علماء كه آمدند چون نمیتوانستند اين را هضم كنند كهخود عمل باقی است يعنی چه من كه امروز نماز میخوانم نماز من باقی است ،آدم نمیتواند باور كند گفتند پس مقصود اين است كه پاورقی : . 1 يعنی بايد گفت يك مرد دهاتی ، گرچه دهاتيهای ما امروز آنجورهاامی نيستند . الان هر دهی از دهات خودمان را در نظر بگيريم فرهنگ وتمدنش از مكه آنوقت بيشتر است . پيغمبر از نظر محيط زندگی از يكدهاتی خيلی پايينتر است . |