طبيعی انسان نمیرسد . پس او هم آن مطلب را انكار نمیكند . - مطلبی كه بنده میخواستم بگويم در جواب مطالبی است كه آقای دكترفرمودند :
پای استدلاليان چوبين بود |
پای چوبين سخت بیتمكين بود |
اينكه استدلال ، مخالف دين معرفی شده باشد دو جور است : يك بار مطلبیرا شما از طريق استدلال میفهميد ، و يك بار مطلب فهميده میشود و بعداستدلال به دنبال آن میآيد . آنچه كه اصالت دارد اين طريق دوم است يعنیهيچ وقت يك مخترع ننشسته استدلال بكند برسد به اينكه برق چگونه درستمیشود . يك بارقهای در ذهنش روشن میشود كه بعد میرود به دنبال آناستدلال و وسيله پيدا میكند . در هر چيزی كه در دنيا كشف شده همين رويهبوده . پاستور ننشسته قبلا استدلال كند ، بلكه يك بارقهای در ذهنش روشنشده كه بايستی يك عاملی باشد كه مرض را از اين مريض به آن يكی ببرد ،دنبالش رفته ، زحمت كشيده ، كشف كرده . يا يك قضيه هندسی اينطورنبوده كه اول استدلالی به مغز يك نفر خطور كرده بعد صغری و كبری چيده و