باشد ولی بر بشری وحی نفرستد " . اين همان استدلال از خداست بر وجودنبوت و وحی . اين ديگر آئيننامه هم نيست كه برای خدا معين شده باشد .در قسمت دوم استدلال میكند بر امر موجود ، [ و مجموعا چنين میشود : ] "نه خدا را شناخته است و نه اين اثر موجود را تشخيص داده است كهكتابهای آسمانی باشد " . از هر دو راه استدلال شده و به اصطلاح هم دليللمی آورده است ( چون آن كسی كه منكر بوده ، خدا را قائل بوده ، گفت خدابر بشر چيزی نازل نكرده . میگويد نه ، اگر تو خدا را شناخته بودی چنينحرفی نمیزدی ) [ و هم دليل انی ، زيرا ] بعد هم استناد میكند به اثرشان ،به شاهد و دليلشان كه در خارج وجود دارد كه كتاب آسمانی باشد .آيه ديگر در سوره اسراء آيه 95 است در جواب كسانی كه میگفتند اگر خدامیخواست رسولی بفرستد و وحيی نازل كند و پيامی برای ما بفرستد چرا يكبشر را بفرستد ، بايد يك فرشته را میفرستاد . در جواب اينها جوابهایمختلف و متعدد نوشته شده است كه اگر ما فرشته را بر شما میفرستاديم بازبايد او را بشری قرار میداديم ( « و جعلنا رجلا » ) . به آن استدلال كارنداريم . يك استدلال ديگر اين است كه : اگر در روی زمين فرشتگانی بودند آنوقتما بر آنها رسولی از نوع فرشتگان میفرستاديم . از اين آيه فهميده میشودكه چون شما بشر هستيد خداوند برای شما هادیای از نوع بشر میفرستند :فرشتگانی در روی زمين نيستند ولی اگر فرشتگان در روی زمين میبودند ما كهخدا هستيم آنها را هم مهمل و بیهدايت نمیگذاشتيم ، باز آنها را هم ازطريق يك فرشتهای هدايت میكرديم ، يعنی ما كه ما هستيم نه بشر را مهملمیگذاريم در امر هدايت و نه فرشتگان را . در آن جلسه اين آيه را خواندم : " « لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط »" ( كه قرآن بهطورعلت غايی بيان میكند ) يعنی ما پيغمبران را فرستاديم برای همين كهعدالت در ميان بشر برقرار بشود ، يعنی قرآن اين مطلب را مسلم گرفتهاست كه اگر پيغمبران در دنيا نمیآمدند عدالتی در زندگی بشر وجودنمیداشت ، ولی البته چون بنابر اجبار نيست ، همين مقدار كه بشر وسيلهداشته باشد ، وسيله اينكه عدالتی در كار باشد ، كه وقتی وسيله بود لابدافراد زيادی به او میگويند اين كار خواهد شد . اگر اين نياز به قانونی كهاز طرف خدا وحی بشود و مردم به آن ايمان داشته باشند در كار نبود يا بشراز راه ديگر اين را تهيه میكرد ، اين |