بالخصوص ، اصلا مسأله پيغمبری ، مسأله نزول وحی ، مسأله اينكه هر پيغمبریبايد معجزهای داشته باشد [ مورد بحث قرار میگيرد ] ، اينها را میگويندنبوت عامه ، يعنی مسائلی كه درباره نبوت به طور كلی بحث میكنند .ولی نبوت خاصه كه نبوت عامه مقدمهای است برای آن ، بحث دربارهپيغمبری يك پيغمبر بالخصوص است . مثلا درباره پيغمبر بزرگوار خودمان مابهطور جداگانه بايد بحث كنيم كه ما چه دلايل و نشانههايی بر نبوت وپيغمبری ايشان داريم ، چون خود نبوت كه همان وحی يعنی رسالت من جانبالله باشد جزء محسوسات نيست كه مشاهده بشود ، يعنی يك پيغمبر كه مدعیاست من پيغمبر هستم ، پيغمبری او ، رسالت او از جانب خدا مستقيما يكامر محسوسی نيست كه هر كسی به چشم خودش ببيند يا مثلا در زير يكدستگاهی بشود نبوت او را كشف كرد ، مثل كسی كه بگويد من بر عكس همهمردم دارای دو قلب هستم ، میآييم او را معاينه میكنيم ببينيم دو قلبدارد يا يك قلب . آن كسی كه میگويد بر من از غيب و باطن وحی و الهاممیشود بايد با يك دليلی ثابت بشود كه او واقعا وحی و الهامی دارد . آندليلش كه در تعبير قرآن كلمه " آيت " يعنی نشانه آمده است و دراصطلاح علمای اسلامی بعد كلمه " معجزه " آمده است همان است كه ما با آننبوت را اثبات میكنيم . ما فعلا به نبوت ساير انبيايی كه در گذشتهبودهاند كار نداريم ، درباره نبوت پيغمبر خودمان كه صحبت میكنيم ايشانچه معجزاتی داشتهاند ، چه آياتی از جانب خداوند داشتهاند كه دليل برنبوتشان باشد . بزرگترين آيت و بزرگترين دليل و آن چيزی كه به نص قرآنبه آن استناد شده است خود قرآن است و بنابراين عمده بحث ما بايد رویخود قرآن متمركز بشود . تحدی قرآن قرآن نشان میدهد كه از همان ابتدای نزول يعنی از دوران مكه به اصطلاحمتكلمين " متحدی " بوده است يعنی از آن اولی كه نازل شده است مقرونبه اين دعوا بوده است كه اين كلام كلام فوق بشری است ، اين كلام كلام غيرقابل تقليد است و مردم را به مبارزه طلبيده است ، نه تنها مردم آن محيطو مردم آن عصر را ، بلكه مردم همه زمانها را ، كه در سوره بنی اسرائيلمیفرمايد : " « قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان » |