كنند در چه ميدانی وارد شدهاند ؟ يك ميدانی كه نسبتا ميدان طبيعی است .مثلا وقتی خواسته هنر سخنوری خودش را نشان بدهد اسب خودش را توصيفكرده ، شمشير خودش را توصيف كرده ، معشوقه خودش را توصيف كرده ، بزمخودش را توصيف كرده است ، يك چيزهايی كه احساسات عادی و طبيعی بشرآنها را خيلی خوب میشناسد . ولی موضوعات قرآن چيست ؟ اينكه كسی بخواهداين معانی را در قالب زيبا بياورد خيلی كار مشكلی است . فصاحت قرآن با توجه به موضوعات آن حتی - اين نكته را توجه كنيد - عارفترين عرفای ما كه در زندگی شخصی درنهايت تقوا زندگی میكردهاند وقتی میخواستهاند يك امر معنوی را بيانكنند چارهای نداشتهاند الا اينكه آن را در لباس غزل بگويند چون غزل ميدانخيلی وسيعی است برای بيان ، يعنی وقتی میخواهند عشق به خدا و شيفتگیخودشان به معنويت را توصيف كنند بايد از چشم و ابرو و زلف [ استفادهكنند ] و زلف را كنايه از يك چيز قرار بدهند ، چشم را كنايه از يك چيز، و اندام را كنايه از چيز ديگر قرار بدهند برای اينكه ميدان سخن برايشانباز باشد . مگر حافظ میتوانست معانی عرفانی خودش را جز با همين قالبمیو معشوقه اين قدر زيبا بگويد؟ و هركس ديگر . حالا ممكن است كسی دربارهحافظ شك بكند بگويد نه ، اينهمه میو معشوقه گفته همه ، مقصودش همينشرابخواری و اين حرفها بوده ، در صورتی كه قطعا اينطور نيست ، يعنی همخود [ ديوان ] حافظ و هم تاريخش از اين امر حكايت میكند . اگر دربارهحافظ ترديد بكنيم ، درباره مرحوم آقا ميرزا محمد تقی شيرازی فقيهی كه ازازهد فقهای دنيای تشيع بوده هم شك میكنيم كه اهل میو معشوقه نبوده ولیهر وقت خواسته اين معانی را بگويد در همين زبان گفته ؟ اگر درباره آقاميرزا محمد تقی شيرازی بگوييم چون ايشان را نديدهايم شك میكنيم ، آيادرباره علامه طباطبايی هم میتوانيم شك بكنيم ، بگوييم آقای طباطبايی هموقتی كه از میو معشوق و اينها دارد میگويد او واقعا العياذ بالله يك مردشرابخواره است ؟ :
|