مادی ماركس است ، يعنی بحث درباره ماترياليسم ماركس است . میگويد كهفويرباخ برخلاف هگل يك نفر مادهگرا بود . اينجا از او تعبير میكند به [(طبيعتگرا " در مقابل " مادهگرا " ، در صورتی كه اين كه در مقابل "ماترياليست " " ناتوراليست " میگويند ، ايندو فرق چندانی ندارند وخودش هم بعد تعبير را عوض میكند . اول میگويد كه فويرباخ طبيعتگرا بودنه ماديگرا . بعد خوب توضيح میدهد كه مقصود اين است كه فويرباخ يكماديگرای جامد بود ولی ماركس يك ماديگرای تحولگرا . انگلس هم همينمطلب را گفته است كه ماديگرايی فويرباخ يك ماديگرايی سطحی و بیروح وجامد و مبتذل بود . حال آقای ماركس چه كرد كه اين ماديگرايی بیروح وسطحی و مبتذل و جامد را متحول كرد و به صورت ماديگرايی متحول و ديناميكو خودرو تغيير داد ، كارش همين بود كه آن را با انديشه منطقی هگل ، باديالكتيك هگل پيوند داد ، همين سخن معروفی كه همه میگويند - و استالينهم در كتاب ماترياليسم ديالكتيك به اين حرف تصريح میكند - كه قبل ازماركس ماترياليسم وجود داشت اما يك ماترياليسم بیروح و جامد و مبتذل ،مقصودش اين است كه با يك منطق به قول اينها متافيزيكی ، با منطق ساكنو جامد . و قبل از ماركس باز منطق ديالكتيك ، منطق ديناميك وجود داشتكه منطق هگل بود ولی بر اساس فلسفه ايدهآليستی به قول اينها . كاری كهماركس كرد اين بود كه از هگل منطق را گرفت ، به تعبير استالين پوستهايدهآليستیاش را دور انداخت و از ماديگرايیای كه قبل از او بود -مخصوصا ماديگرايی فويرباخ - ماديگرايیاش را گرفت و آن پوسته منطقیجامدش را دور انداخت . پس چيزی از اين گرفت و چيزی از آن ، و چيزی ازآن دور انداخت و چيزی از اين ، و در نتيجه يك مكتب جديد و يك نوزادجديد به وجود آمد به نام " ماترياليسم ديالكتيك " يعنی ماديگرايیديالكتيكی ، تحولی . پس پيشافتادنش از فويرباخ به اين صورت بود كه آن ماترياليسم جامدرا تبديل به يك ماترياليسم تحولگرا كرد . البته در اينجا از دو جا مايهگرفت . معمولا میگويند مايه اولی را از هگل گرفت(و درست هم همين است )، اين تحولگرايی را از منطق هگل گرفت . ولی مقارن با اين كه افكارماركس داشت منتشر میشد افكار داروين در باب تكامل منتشر شد ، چون گوياتبدل انواع داروين در 1858 منتشر میشود ، مقارن همان سالها مانيفستاينها منتشر شد . [ انتشار آن ] دو سه سال بعد از مانيفست ولی چند سالقبل از كتاب سرمايه بود . اين داروينيسم و اصل تكاملی كه |