« هی احسن " »(1) . مجادله همان زد و خورد فكرهاست . مجادله كن يعنیتصادم فكری با آنها پيدا كن ، تصادم در سخن ، با آنها مجادله در كلام كن ،ولی اين مجادله بايد به نحو احسن باشد . میگويد آن جدال فقط جدال افكار با يكديگر است ، ديگر بيش از آن نيست، ولی جدلی كه در منطق ديالكتيك آمده است جدل نيروهاست ، يعنی نه تنهاافكار با يكديگر در حال تخاصم و مبارزه هستند ، اصلا به طور كلی نيروهایطبيعت با يكديگر در حال مجادله هستند . اين " جادلهم " يك فرمانیاست تكوينی كه گويی بر همه اجزا طبيعت صادر شده است كه با يكديگر درحال مجادله هستند . حالا " مكانيسم جدل " را بخوانيد . اين مكانيسم جدل در واقع همان اصولديالكتيك است . - در دو بخش بحث میكند ، يكی در انديشه و دوم در عمل . در انديشه ،همان قضيه معروف تز و آنتیتز و سنتز ، يا تصديق و نفی و نفی در نفی و يابر نهاده و برابر نهاده و هم نهاده ، كه هر شيئی به عنوان تز يا بر نهادهدر درون خودش نفی خودش را ايجاد میكند، میشود آنتی تز يا برابر نهاده وبعد سنتزی ايجاد میشود كه اين سنتز امتيازش در اين است كه در يك سطحیبالاتر در عين اينكه تصديق(تز)و نفی(آنتیتز)را در بر میگيرد در يك سطحبالاتری مطرح میشود . میگويد : " مزيت سنتز در به عهده گرفتن ، "آفهيبن " (2)و فراتر رفتن است ضمن حفظ آنچه مورد تاييد تز و آنچه موردانكار آنتی تز بود . " بعد در اين مورد مثالهايی میزند . از جمله میگويد: " مانند نوجوانی كه از راه مخالفت با والدين به تاييد شخصيت خودمیپردازد " . " برای پاسخ به اين سوالات كافی است دو مضمون اصلی انديشه هگل را بهعقد يكديگر در آورد ، از يك سو موضوع " سه دوره " تحول حيات(تولد ،رشد ، نزول)و از سوی ديگر موضوع ارتقا مقام بشريت به صورتی كه گور هرنهاد همانا گهواره نهاد برتری است . آنگاه به نظر خواهد آمد كه هر هستی، هر فكر و پاورقی : . 1 نحل / 125 aufheben . 2 [ در پاورقی آمده است : در واقع هگل با تكيه بر مفهومدوگانه " آفهيبن " كه به معنای حفظ كردن و در عين حال برداشتن استنظريه پيشافتادگی جدلی را ارائه میدهد . ] |