بعدها در باره ارزش اين عمل قهرا بحث میكنيم كه چقدر میتواند باشد .اينجاست كه ماركسيسم به " نوعی " شبه عرفان میپيوندد ( نمیگوييمعرفان ) چون شناخت را تابع عمل میداند . حال نگوييد كه در اسلام هم اينمطلب هست : " من عمل علم و من علم عمل " ، « " و الذين جاهدوا فينالنهدينهم سبلنا " »(1) ، بسيار خوب ، خيلی از حرفهای عرفا ريشه اسلامیدارد ، ما هم قول ندادهايم كه هر حرفی كه عرفا میگويند يا هر حرفی كهاينها میگويند بگوييم صددرصد باطل است ، ممكن است عنصر درستی هم داشتهباشد . ولی به هر حال حرف اينها هم در نهايت امر به يك نوع شبه عرفانمیپيوندد . بررسی اين نظريه اينها جنبههای مختلف بحثی بود كه . . . (2) ببينيم اين حرفهايی كه دراين زمينهها گفتهاند تا چه اندازه درست است تا چه اندازه درست نيست .ابتدا بحث ما درباره مساله انديشه است كه آيا اولا به طور كلی منطق قديمبر اساس اين بود كه انديشه معيار انديشه است و به هيچ وجه معتقد نبودكه عمل معيار انديشه است ، و ثانيا آيا حرف اينها صحيح است كه انديشهمعيار انديشه نيست به طور كلی ، هميشه عمل معيار انديشه است ؟ خير ، نهاساس منطق قديم بر اين مطلب بود كه هميشه انديشه معيار انديشه است ونه اين حرف درست است كه هيچ وقت انديشه معيار انديشه نيست و هميشهعمل معيار انديشه است . اما در مساله تعريفات يعنی در باب تصورات كهمیگفتند تصور معيار تصور است ، اين يك مطلبی است كه در قديم و جديدگفتهاند ، آن حرف هم اگر در قديم میگفتند مقصودشان اين بود كه اگر بتوانبه كنه انديشهای از نظر تصور رسيد ، جز با تحليل آن انديشه به عناصراوليه خودش ميسر نيست ، يعنی اگر ما بخواهيم يك انديشه مركب را بهدست بياوريم جز اينكه آن انديشه را به عناصر اوليه خودش تحليل كنيمراهی برای شناخت نداريم ، يعنی همين طور كه اگر ما بخواهيم يك مركبعينی را بشناسيم راهش اين است كه آن را در لابراتوار تجزيه كنيم ببينيمچه عناصری از آن پيدا میشود ، لدیالامكان آنپاورقی : . 1 عنكبوت / . 69 . 2 [ چند ثانيهای نوار افتادگی دارد . ] |