اختراع میشود ، يك راهی به دست میآوريم كه با كار كمتر و هزينه كمتركالای مرغوبتر به وجود میآوريم و در نتيجه میتوانيم اين كالای مرغوبتر رابه قيمت ارزانتر به بازار ببريم ، آيا اين منجر به شكست آن يكی میشوديا نمیشود ؟ قطعا منجر به شكست آن میشود . ولی آيا در اينجا يك جبری دركار است ؟ با اينكه قطعيت هست ولی آيا جبر در كار است ؟ يعنی انسانهانمیتوانند با اين جريان مبارزه كنند ؟ يعنی اگر هم بخواهند جنسنامرغوبتر را به قيمت گرانتر بخرند و جنس مرغوب را به قيمت ارزانترنخرند ، نمیتوانند ؟ نه ، با اينكه میتوانند ولی نمیكنند و لهذا اگر يكوقتی يك جريان فوقالعادهای پيش بيايد ، مثلا جنس مرغوب ارزان مال خارجباشد و جنس نامرغوب گران مال داخل باشد ، برای اينكه نفوذ خارجی را قطعكنند تصميم میگيرند جنس نامرغوب گران خودشان را مصرف كنند . در يكچنين جريان فوقالعادهای انسانها اين كار را میكنند ولی در غير آن نمیكنند. اگر بگوييم چرا ، میگويند مگر ديوانهاند كه بكنند ، نمیگويند اختيارشرا ندارند . در اينجا اگر [ از او سوال كنيم ، ] تاييد میكند ، میگوييمتو چرا جنس نامرغوبتر را به قيمت گرانتر نمیخری و جنس مرغوبتر را بهقيمت ارزانتر [ میخری ] ؟ میگويد مگر ديوانهام ، [ نمیگويد ] اختيارندارم ، يعنی عقلش حكم میكند كه اين كار را بكند . اين قطعيت هم براساس اختيار است نه جبر . مساله جبر غير از مساله اختيار [ و نخواستن ]است . انسانها به حكم اينكه عاقلند و به حكم اينكه با اراده هستند و بهحكم اينكه عقل میگويد هميشه راه سهلتر و آسانتر و باصرفهتر را طی كن ،يعنی عقل هميشه میگويد اگر میخواهی به مقصدی بروی اقصر فواصل را طی كن نهاطول آن را ، به حكم عقل خودشان و به حكم اختيار خودشان اقصر فواصل را طیمیكنند و میروند. وقتی ما میگوييم " جنس مرغوبتر و به قيمت ارزانتر "يعنی اختيار اقصر فواصل . همين را به صورت مثال در میآوريم : يكجادهای از اينجا كشيدهاند تا قم [ به طول ] 140 كيلومتر ، راهی پرپيچ وخم ، يك دفعه آمدند يك جاده مستقيم اتوبان كشيدند ، به جای 140 كيلومتر120 كيلومتر ، بديهی است كه اين راه آن راه را شكست میدهد . قطعی همپيشبينی میشود كه آن راه متروك خواهد شد ، ولی آيا اين معنايش ايناست كه جبر پيش آمده است ، ديگر انسانها مجبورند از اين راه بروند ؟نمیتوانند در مقابل اين جريان مبارزه كنند ؟ نه ، میتوانند و نمیكنند ." میتوانند و نمیكنند " غير از " نمیتوانند " است . |