پس مساله عمل با جبر تاريخ چگونه جور درمیآيد ؟ آزادی از نظر ماركسيسم ناچار اينها آمدهاند آزادی انسان را به گونهای خاص تفسير كردهاند ،گفتهاند آزادی انسان به معنی اين نيست كه بتواند مسير تاريخ را عوض كند، آزادی انسان به معنی آگاهی به ضرورتهای تاريخی است . تاريخ ضرورتخودش را دارد و طی میكند و میرود . انسان میتواند به ضرورتهای تاريخیآگاه بشود و حداكثر اختيارش اين است كه میتواند خود را با ضرورتهایتاريخی منطبق كند نه اينكه مسير آن را عوض كند و تغيير بدهد . نظيراينكه ما میگوييم زلزله واقع میشود . انسان سه حالت مختلف در مقابلزلزله میتواند داشته باشد : يكی اينكه بگوييم انسان اساسا نه میتواند جلووقوع زلزله را بگيرد و نه میتواند پيش از وقوع آگاه بشود ، بلكه بايدهميشه در مقابل زلزله تسليم محض و بلااختيار محض باشد . همين طورنشستهايم ، ممكن است در ظرف چند ثانيه يكمرتبه زلزلهای بيايد يك شهررا واژگون كند . دوم اين است كه ما نمیتوانيم نگذاريم زلزله واقع شود يا مسيرش راعوض كنيم ، اگر آن مواد مذاب يا گازهايی كه در زير زمين هست زمين رامیشكافد و میلرزاند ، مسير برايش معين كنيم كه از اقيانوسها بيرون بيايد، ولی يك كار ديگر میتوانيم بكنيم ، میتوانيم با زلزله سنج از وجودزلزله قبل از وقوعش لااقل چند دقيقه يا بيشتر به هر نسبتی كه علم بتواند- آگاه بشويم ، همان طور كه حيوانات آگاه میشوند . مسلم علائمی دارد كهحيوانات آگاه میشوند . اين يك امر مسلمی است كه بسياری از حيوانات ازوقوع زلزله قبل از وقوعش آگاه میشوند . در همين زلزلهای كه در بوئينزهراواقع شد مكرر در زمان خودمان [ اين مطلب را ] گفتند . در همين زلزلهایكه چند سال پيش در تهران رخ داد در يكی از اين كافهها كه در آن تعدادیپرنده داشتهاند ، بلبل و قناری و . . . ، ناگهان میبينند كه اين حيواناتيكمرتبه به خود میافتند و به اين طرف و آن طرف میروند ، میخواهند اينقفسها را بشكنند . اسباب تعجب مردم میشود كه چه خبر است ؟ گربهایديدهاند ؟ نه ، گربهای نيست . يك ولوله عجيبی ! به فاصله مثلا يك دقيقهيك وقت میبينند زلزله آمد . به هر حال ، ممكن است انسان اين كار را بتواند بكند كه از وقوع زلزلهو از |