كه در وقت خرمنكوبی بايد انجام میداد . پنج تای ديگر را میگفتند " سالار" كه يك درجه بالاتر از دهقان بود . بچههای تازهوارد همان كارها رامیكردند ، سالارها تخصص بيشتری در كارها داشتند و بيشتر كارهای تخصصیانجام میدادند ، مثلا زمين را آبياری كردن كه اصطلاحا میگفتند " گسارد) ]، زمين را گسارد كردن ، آبياری كردن ، چون آب را بايد طوری روی زمين پهنكنند كه همه زمين را بگيرد . يك مهارت بيشتری میخواهد . اين جور كارهارا آن سالارها میكردند ، و يك نفر هم در راس قرار داشت كه به اومیگفتند " سرسالار " . او در واقع مدير اين گروه بود . در كارهای ديگرشركت میكرد ولی بيشتر كارهايش كارهای فكری و مديريت بود . اين خودشيك عمل كشاورزی دستهجمعی بود . اين ، شيوه توليد در آنجا بود . به طورمشترك اين كار را انجام میدادند . آن وقت حساب داشت . حساب به نظرماينطور بود كه هريك گاو مساوی نيم دهقان میبرد . هر دهقان ، آن كه درآخر سال سهم میبرد ، با دو گاو برابر بود . (اغلب صاحب گاو خود دهقانبود . )مثلا اگر كسی يك جفت گاو داشت آخر سال سهم يك جفت گاو اوبرابر سهم يك دهقان بود كه میبرد . سرسالار يك مزايای ديگری داشت كهمیبرد ، يا سالار يك مزايای ديگر . غرضم اين است : كار را به طوردستهجمعی انجام میدادند . به طور دستهجمعی توليد میكردند و بعد در آخرسال با يك قرارداد قطعی كه در ميانشان بود [ محصول ] را ميان خودشانتوزيع میكردند . شيوه توليد فرق كرده بود و حالت دستهجمعی داشت .در عصر جديد با پيشرفت صنعت ، وجه توليد و شيوه توليد به كلی عوضشده ، ديگر اصلا " فردی " هيچ معنی ندارد . يك كارخانه وقتی بخواهدبچرخد ، مركب است از عدهای افراد ، با شعور مختلف . اگر بخواهد تمامكارهايش انجام بشود حتی از وجود يك روانشناس هم استفاده میكنند كهفنش از اين كار فنی دور است . چندين مهندس بايد داشته باشند ، چندينتكنسين بايد داشته باشند ، كارگر عادی بايد داشته باشند ، متخصصهای ديگربايد داشته باشند ، مدير فنی بايد داشته باشند ، دفتردار بايد داشتهباشند ، سكرتر بايد داشته باشند . اين خودش يك كار جمعی میشود ، اينديگر نمیتواند فردی باشد . ابزار توليد كه به قول اينها تكامل پيدا كردهشيوه توليد هم عوض شده است . البته در آن مثالی كه ما گفتيم بدون آنكهابزار توليد عوض شده باشد شيوه توليد عوض شد . |