كه ماركس دارد كه البته تز غلطی هم هست) ، سرمايه قدرت ندارد كه سوداضافی بهوجود بياورد ، سود اضافی فقط و فقط مال كار است ، بنابراين هرچه سرمايه دار سود میبرد مال توست ، آن وقت است كه ما فكر او را بالابردهايم . فكر او را كه بالا برديم او میتواند روی تاريخ اثر بگذارد . پساين فلسفه قدرت هم در نهايت امر بايد برگردد به آن فلسفه(يعنی مبنایفلسفیاش آن است)كه ما قائل شويم كه روبنا به حكم اصل تاثير متقابلمیتواند روی زيربنا اثر بگذارد . اين يك مطلب . اصطلاحات : . 1 ابزار توليد يك مطلب ديگر در اينجا اين است كه(شايد آقايان هم بايد روی اينمطلب كار كنيد)اصطلاحات خاصی در اينجا به كار برده میشود كه لااقل درتعبيرات فارسی گاهی نامشخص است . حتی به نظر میرسد در ترجمه اين كتاببعضی اصطلاحات نامشخص است . من نمیدانم در اصل نامشخص بوده يا مترجمنتوانسته مشخص كند ، چون گاهی حرفهايی درمیآيد كه با همديگر سازگارنيست يعنی نمیتواند منطق يك صاحب انديشه باشد . آن اصطلاحات اين است: میگوييم ابزار توليد ، نيروی توليدی ، وجه توليد ، شيوه توليد ،مناسبات توليدی و ديگر مناسبات اجتماعی . اينها را ما بايد تعريف كنيم، تا تعريف نكنيم مطلب درست روشن نمیشود . بعضی از آنها تا حد زيادیروشن است . ابزار توليد اگر بگوييم ، مقصود همين ابزارهايی است كهوسيله توليد مواد اقتصادی است ، وسيله توليد ثروت است . به عبارتديگر ، ابزار توليد ثروت . ابزارهای خيلی قديمی را در نظر بگيريم . فرضكنيد ابزار كشاورزی ، مثلا خيش . اين دستگاه قديمی كه در كشاورزی بودخودش ابزار توليد بود . آن حيوان ، گاو ، اسب يا الاغی كه از آن دركشاورزی استفاده میكردند باز ابزار توليد بود . در دوره قبل از كشاورزی ،در دوره شكار ، آن تير و آن كمان و حتی آن سنگی كه به وسيله آن احياناحيوان را شكار میكردند ، آن شبكهای كه با آن ماهی را از دريا شكارمیكردند اينها ابزار توليد بود . تا میرسد به بيل مثلا . بيل يكی از ابزارتوليد [ است ، ] يا وسايل ديگری كه هست . در عصر جديد ابزار توليد تكامل پيدا میكند . خود اينها مثال میزنند بهآسياب ، اگرچه آسياب [ ابزار مصرف است . ] اينها اغلب ابزار مصرفرا با ابزار توليد يكی |