من را به خود جلب كرده بود و تدريجا يادداشتهای زيادی جمع كردم(شايدبعضی از آنها مكررات باشد)كه اگر روزی اينها را جمع كنيم يك مطلبفوقالعاده عالی در اين زمينه میشود . پس اين حرف اينها حرف مفت است . راجع به پول ، آقای موئيزهس اينحرف را زده ، حرف درستی هم هست ، پول انسان را از خود بيگانه میكنديعنی خود انسان را میگيرد و خودش خود انسان میشود ، انسان آن را به جایخودش خود میداند . پولپرستی معنايش همين است ، و شما هر پرستشی غير ازپرستش خدا را در نظر بگيريد انسان غير خود را به جای خود نشانده است . سخنان عرفا در اين باب اين را در سيری در نهجالبلاغه ظاهرا نوشتهام . از بس زيبا و عالی استمن فراموش نمیكنم . مولوی همين موضوع را خيلی عالی [ بيان كرده است . ]او در اين موضوع خيلی بحث كرده است . يك جا يك تشبيه فوقالعاده عالیمیآورد در زمينه اينكه انسان چگونه خود واقعی خودش را با خود مادی وجسمانی و بدنی خودش اشتباه میكند ، خيال میكند خودش همين بدن است .بعد يك روزی خواهد فهميد كه هرچه خدمت میكرده به خود نبوده . مثلیمیآورد ، میگويد فرض كنيد شخصی زمينی دارد ، مثل زمينهای امروز كه آنهارا فقط روی سند میشناسند نه روی نشانهها . بعد به فكر ساختن اين زمينمیافتد . به آنجا مصالح میفرستد ، فرض كنيد مصالح امروز مثل آجر و آهن وسيمان میفرستد ، همچنين عمله و بنا و وسائل میفرستد . شروع میكند بهساختن و يك ساختمان بسيار عالی در آنجا به وجود میآورد . آن روزی كهمیخواهد به آن خانه منتقل بشود يكدفعه میبيند ساختمان را در زمين مردمبنا كرده و زمين خودش آنجا خالی مانده است . چون از پيش خود اين كاررا كرده قهرا اين خانه مال مردم است و تعلق به مردم دارد يعنی هيچ چيزیاز آن به او مربوط نيست . يا بايد آن را به آقای همسايه واگذار كند يافرض كنيد بولدوزر بياورد خراب كند . به هر حال برای او ديگر خانهنمیشود . اين را خيلی عجيب میگويد :
|