كمونيستی معنی ندارد كه دين وجود داشته باشد و نيازی به مبارزه با دين ومذهب وجود ندارد چون علتش وجود ندارد . اين مثل اين است كه سماوری كهشما به برق متصل كردهايد چون به برق متصل كردهايد آبش دارد میجوشد . اگرشما دو شاخه آن را از برق بكشيد خود به خود تدريجا سرد میشود . امكانندارد كه در حالی هم كه آن را از برق كشيدهايد باز شما نگران اين باشيدكه يك وقت به جوش نيايد . وقتی علت نباشد ديگر معلول امكان نداردوجود داشته باشد . هنوز هم يكی از دردسرهای عظيم در كشورهای كمونيستی گرايش جوانهاست بهدين و مذهب و هر چندی يك بار حتی در سطح روزنامههای مهم شوروی و غيرشوروی اين مساله طرح میشود كه باز چنين شده است ، بايد چنين كرد ، بايدچنان كرد . اين به نحوی شكست اين تز است والا ديگر در آن كشورها [گرايش به دين ] معنی ندارد برای اينكه علتها كه از بين رفته است معنیندارد كه معلول وجود داشته باشد . خود را گم كردن مطلبی را من اجمالا اشاره میكنم چون اين بحث خيلی طولانی است ، و خيلیعميق و لطيف و شيرين است . به نظرم در يكی از نوشتههايم هم نوشته باشم. سالهای اولی بود كه من به تهران آمده بودم و هنوز مطالعاتم در اينمسائل خيلی ضعيف بود . شبهای پنجشنبه يك جلسه تفسيری داشتيم برای يكعده از بازاريها . در واقع يك منتخبات آياتی بود . حدود سالهای 33 و 34بود . آنجا به يك مطلبی برخورد كردم كه در همان دفترهای آن وقتيادداشت كردم و آن اينكه ما از قرآن يك مطلبی را دريافت میكنيم كهجالب است يعنی توجه انسان را جلب میكند كه منظور چيست و آن مطلب ايناست : گاهی تعبير میشود كه انسان خود را فراموش كرده است : « " نسواالله فانسيهم انفسهم " »(1) انسان خودش را فراموش كرده ، خودش را ازياد برده است. گاهی تعبير ، " خود باختن " است : « " قل ان الخاسرينالذين خسروا انفسهم " »(2). معمولا ما سود و زيان كه میگوييم ، چه سود وچه زيان ، در مورد اموری است كه بهپاورقی : . 1 حشر / . 19 - . زمر / . 15 |