چيزهای ديگر . تا اينجا مرحله اول گرايش از ايدهآليسم هگل به ماترياليسم ماركس استكه به وسيله فويرباخ انجام شده كه نه تنها گرايش از ايدهآليسم بهماترياليسم است ، ضمنا گرايش به اومانيزم هم هست ، يعنی گرايش بهماترياليسمی كه ضمنا ماترياليسم اومانيست هم هست يعنی انسانگرا هم هست. - بنابراين اگر رايشان اين باشد بايد يك مصداق كاملی كه دارای اين دوجنبه هم باشد فرض كنند و وجود خارجی به آن بدهند ، آيا چنين میكنند ؟بله ، میگويند انسان سوسياليست . - چه كسی بوده ؟ خودشان(يك كتابی ترجمه كردهاند به نام " انسان راستين " يا خود كارلماركس را میگويند . - آيا به سوی دين آمده ؟ اين كه به سوی دين آمده از جهت انحطاطش آمده. نه ، آن انسان اولی كه دو وجود ذهنی و عينی داشته و كامل بوده مصداقشنزد آنها كيست كه طردش میكنند ؟ آن انسان كه میگويند ، به يك شخص نظر ندارند . اينها به صورتاجتماعی مطالعه میكنند ، میگويند انسان يعنی جامعه انسان نه يك فردانسان . - حتما بايد يك فرد خارجی باشد ؟ نه ، اينها به يك فرد معين نظر ندارند ، نمیخواهند بگويند كه به وسيلهيك فرد معين اين كار صورت گرفت . ملحدين قديم - كه به آنها " زنادقه" میگفتند و منكر دين و خدا و همه چيز بودند - توجيهاتشان در بابپيدايش دين روی شخص انبيا |