من است . پس ما را ماه به وجود آورد . آن هم كه در گردش و متغير و مثلمن است . پس همه ما را خورشيد به وجود آورد . آن هم كه مثل من است .يكدفعه میگويد پس همه يكجا [ به وسيله يك موجود غيرمتغير به وجودآمدهايم . ] اين يك منطق عقلانی است . يا اين نظامات فوقالعادهای كهبشر در اين موجودات میبيند ، در شب و روز میبيند ، در فصول سال میبيند، و میبيند كه شب و روز با يك حساب معينی پديد میآيد ، فصول سال تكرارمیشود ، بهار را میبيند ، تابستان را میبيند ، پاييز را میبيند ، زمستانرا میبيند ، برای هر كدام از اينها خاصيتهايی قائل است ، میبيند اگربهار نبود نمیشد ، تابستان هم نبود نمیشد ، پاييز هم نبود نمیشد ، زمستانهم نبود نمیشد ، يا آنچه در خلقت خودش ، در خلقت بچههای خودش ،حيوانات و گياهها میديده ، بالاخره اينها كافی بوده برای اين كه او اينفرض را بكند كه موجود شاعری تدبيركننده اين عالم است . حال چرا آدمبيايد بگويد نه ، اين از اين راه بوده كه بشر فضيلتها را در خودش سراغداشته ، بعد به خود بدگمان شده و آمده چيز ديگری [ را در بيرون وجودخودش به عنوان منبع فضائل فرض كرده است . ] به هر حال اينها حرفهايی است كه بلادليل است ، صرف فرضيه است ،فرضيههايی كه تا اول ما اين مطلب را فرض نكنيم كه هيچ دليل منطقی دركار نيست ، اصلا جای اين فرضيهها نيست . البته خود اين فرضيه هم امروزرد شده است ، و حتی من تعجب میكنم ، اين كتاب هم ذكر نمیكند ، خود اينفرضيه با همان حرفهای كارل ماركس هم جور درنمیآيد ، به جهت اينكه اينفرضيه بر اين اساس است كه انسان دارای دو وجهه و دو جنبه است ، جنبهعلوی و جنبه سفلی ، يعنی جنبه فضيلت و نيكی و پاكی ، و جنبه شهوانی وحيوانی ، و آن [ جنبه علوی ] را فطری انسان میداند ، در صورتی كه اينهاخودشان به چنين جنبهای قائل نيستند . اصلا فلسفه مادی ماركس به نيكی ذاتیقائل نيست و اين كه در كلمات خود ماركس بعضی جاها به تبع فويرباخ آمده" نيكی ذاتی " اين نيكی ذاتی با فلسفه ماركسيسم مخالف است . فلسفهایكه میگويد زيربنای همه چيز اقتصاد است ، همه چيز : اخلاق ، دين ، مذهبزاييده وضع اقتصادی است ، پس [ طبق اين فلسفه ] هيچ چيز ذاتی نيست .بعلاوه(اين را ما در درسهای " فطرت " گفتيم)اگر منشا گرايشهای دينی اينباشد كه آقای فويرباخ میگويد - كه اينجا چون خلاصه كرده ، از حرف نويسندهنتيجه نمیشود ولی حرف فويرباخ فقط اين نيست كه بشر بعد از اين كهانحطاط پيدا میكند و در جنبههای منحط وجود خودش سقوط |