با آنچه كه علم تدريجا كشف میكند منطبق است يا لااقل منطبقتر است .لااقل همان منطبقتر بودنش هم خودش دليل است بر اين مطلب . اين كه عرضمیكنم " منطبقتر بودنش " برای اين است كه بعضی مسائل در حد فرضيهاست . مثلا ( در پرانتز عرض میكنم ) ما در نهجالبلاغه راجع به خلقت زمينو آسمان يك سلسله مسائل میبينيم كه ممكن است همه آنها را نتوانيم بافرضياتی كه علوم جديد آورده است صد در صد منطبق كنيم اما قدر مسلم هستكه يك منطقی است غير از منطقی كه در آن عصر و زمان به كلی وجود داشته وتازه آنچه هم كه امروز میگويند همه فرضيات است ، شايد در آيندهای اينهارا بهتر كشف كنند و انطباقش را بهتر درك نمايند . مثلا [ میگويد ] قبلاز اينكه اين زمين و آسمان آفريده شود تمام اين زمين و آسمان به شكل دودبوده است كه در قرآن هم هست : " « ثم استوی الی السماء و هی دخان فقاللها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين »" ( 1 ) اينها دودبودند ، خداوند به زمين و به آسمان گفت بياييد ( يعنی فرمانی به آنهاداد كه يك جريانی پيش بيايد ) آنها هم گفتند مطيع هستيم آمديم . اين بامعلومات بشر آن روز منطبق نيست . در نهجالبلاغه اينها خيلی مفصلتر آمدهكه چه تبديل به آب شد ، آب تبديل به بخار شد ، چه تبديل به كف شد وبعد چنين و چنان شد . و لهذا علمای قديم با معلوماتی كه داشتند بهاينجاها كه میرسيدند جز اينكه توقف كنند و بگويند كه اينها از متشابهاتاست ، ما نمیفهميم و نمیدانيم ، چيز ديگر نمیگفتند ، چون علم قديممیگفت كه از همين حدود زمين و جو زمين كه خارج بشويم موجودات بعدی كهاسمش افلاك و آسمانها بود موجودات تك عنصری هستند و عنصرشان هم غير ازعناصر اين زمين است و هيچ تغيير و تبديلی هم در آنها نيست و هميشهبودهاند و هميشه خواهند بود . ديگر اين تغييرات و تبدلات در منطق علمیقديم راه نداشت . به هر حال ، يك سلسله مسائل ديگر در زمينه طبيعيات است كه بازعلمايی كه اهل فن بودهاند در اين زمينهها مطالعاتی كردهاند ، و طنطاویبالخصوص . ممكن است خيلی از حرفهايی كه او گفته صد در صد قابل قبولنباشد ولی میگويند من خودم در تفسير طنطاوی كمتر مطالعه دارم ، همين آقایشريعتی نقل میكنند كه او در حدود هفتصد و پنجاه مورد در اين زمينه نقلكرده است . همين كتاب باد و باران آقای پاورقی : . 1 فصلت / . 11 |