اينكه چه چيز برای سعادت اخروی نافع است و چه چيز مضر . حتی بشر با علمو عقل خودش اصلا نمیتواند پی ببرد به وجود يك نشئهای . تا امروز هم كهعلم بشر اينهمه پيش رفته است هنوز ما بعد مرگ به عنوان يك مجهول برایبشر تجلی میكند ، هنوز هم واقعا قطع نظر از هر فكری ، اگر از نظر كلیبخواهيم ببينيم ، به صورت يك مجهول است برای بشر ، يعنی نمیتواند اينرا از نظر علمی صد در صد اثبات كند كه چنين چيزی هست ( البته يك قرائنو دلائلی هست اما يك امری كه از نظر علم ، قطعی تلقی شده باشد نيست )كما اينكه از نظر علم نمیتواند اين را صد در صد نفی كند بگويد نه ، علمكشف كرده كه چنين چيزی نيست . جزء مجهولات بشر است . پس اگر مسأله عالم آخرت را كه باز خود پيغمبران هستند كه اصل وجود آنرا خبر دادهاند و راه سعادت و راه شقاوت در آنجا را نشان دادهاند درنظر بگيريم نياز به انبياء صد در صد قطعی است و جای بحثی در آن نيست .آن چيزی كه بيشتر بايد رويش بحث كرد مسأله زندگی اجتماعی است كه آياواقعا اين زندگی دنيايی بشر نيازی به پيغمبران دارد يا ندارد ؟ اولاببينيم خود قرآن چه میگويد ؟ آيا در قرآن به اين مسأله عنايتی هست ياقرآن فقط توجه به عالم آخرت دارد ؟ ما میبينيم قرآن تنها مسأله عالمآخرت را بيان نمیكند ، مسأله زندگی دنيا را هم از نظر هدف انبياء مطرحمیكند ، خيلی هم واضح و صريح ، در آن آيه معروف : " « لقد ارسلنا رسلنابالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط »" ( 1) پيامبران خودمان را با دلايل و بينات فرستاديم ، كتاب و مقياس همراهآنها فرستاديم تا در ميان مردم عدالت بر پا بشود . پس معلوم میشود قرآناين را يك نيازی دانسته است و برای اين اصالتی قائل شده است ، و دراينجا حتی آن هدف ديگر [ يعنی شناخت خداوند ] را هيچ ذكر نمیكند ، درجاهای ديگر ذكر میكند ولی در اينجا اين هدف را ذكر نمیكند شايد برایاينكه نشان بدهد كه اين هم اصالتی دارد و واقعا اين جهت مورد نياز استو بايد باشد . پس قرآن كه نظر داده است كه از ضرورتهای زندگی بشر وجودعدالت است وجود پيغمبران را برای برقراری عدالت لازم و ضروری میداند .از نظر علمی چطور ؟ از نظر مطالعات اجتماعی چطور ؟ آيا چنين ضرورتیهست يا نه ؟ راجع به اين خيلی میشود بحث كرد ، ما يك بحث مختصری عرض پاورقی : . 1 حديد / . 25 |