ارادهای ندارد ، اصلا كارهای نيست ، فقط خدا دارد انجام میدهد ، اومیگويد تو فقط اين را بساز و بعد بدم ؟ و الا صحبت قدرت و اراده مطلقیدر مقابل قدرت خداوند نيست و بسا هست همان آنی كه میدهد آن بعد از اوبگيرد . اين را كسی انكار نمیكند كه در يك " آن " آن قدرت را دارد ،آن ديگر نداشته باشد ، ولی در حالی كه اين كار را انجام میدهد واقعااراده میكند كه انجام بدهد يا اراده هم نمیكند ؟ آيا واقعا خواست او واراده او در اينجا تأثير دارد يا ندارد ؟ يعنی خداوند اين كار را بهوسيله قدرت و اراده اين بنده انجام میدهد يا نه ؟ كه اين همان نظرشماست . شما هم همين را داريد میگوييد . شما از بيان من مثل اينكه اينجور استفاده فرموديد كه من میخواهم بگويم [ پيغمبر ] يك قدرتی در مقابلقدرت خداوند [ دارد ] ، خدا يك قدرتی به او داده و بعد هم اختيار دستخودش است كه هر كاری میخواهد بكند . نه ، تمام آن محدوديتهايی كه شمامیخواهيد بگوييد ، در آن كلمه " باذن الله " هست . در يك " آن "هست و در يك " آن " نيست . آن داستانی كه سعدی درباره يعقوب آوردهخيلی خوب است . واقعا اين جور بوده كه يك پيغمبر ، يك امام در يكحال خبر از غيب داشته و در حال ديگر نداشته ، نه از غيب خبر نداشته ،از داخل خانه خودش هم بیخبر بوده است . در يك حالت اين كشف برايشمیشود و در حالت ديگر نه ، كه بسا هست كه خداوند او را مؤاخذه كردهباشد و در اثر مؤاخذه آن حالت را از او میگيرد . يعقوب گفت : "« انی لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون »" (1) من بوی يوسف را میشنوم اگرنگوييد اين خرفت و پير شده . سعدی میگويد .
يكی پرسيد از آن گم گشته فرزند |
كه ای روشن روان پير خردمند |
ز مصرش ( 2 ) بوی پيراهن شنيدی |
چرا در چاه كنعانش نديدی |
بوی پيراهنش را از دور شنيدی ولی از خودش - كه او را در چاه كنعانمخفی كرده بودند - مطلع نبودی ؟
بگفتا حال ما برق جهان ( 3 ) است |
دمی پيدا و ديگر دم نهان است |
پاورقی : . 1 يوسف / . 94 . 2 از مصر نبوده . . 3 يعنی جهنده .