« الا بقدر معلوم »" ( 1 ) هر چيزی اصل و ريشهاش پيش ماست و ما آن رادر اين جهان نازل نمیكنيم - يعنی ايجاد نمیكنيم - مگر در يك قدر واندازه معين . معجزه حكومت يك قانون بر قانون ديگر است خلاصه حرف ايشان و حرف ديگران اين است كه هيچ معجزهای خارج از قانونواقعی طبيعت - نه قانونی كه بشر میشناسد ، قانونی كه بشر میشناسد ممكناست همان قانون طبيعت باشد ، ممكن است آن نباشد - نيست ولی توسل بهآن قانون يعنی كشف آن قانون و تسلط بر آن قانون و استفاده كردن از آنقانون مقرون است به يك قدرت غيبی ماوراء الطبيعی ، كه اين احتياج بهتوضيح دارد . من بايد مطلب ديگری را كه ايشان نگفتهاند توضيح بدهم تامطلب روشن بشود - اگر چه امروز بحث ما كمی پيچيدهتر و شايد گنگتر بود- مطلبی كه اتفاقا آقای شريعتی آن را ذكر كردهاند ولی برای اثباتمدعاهای خودشان نه برای اثبات اين مطلب ، و آن اين است : در جهان فرق است ميان نقض يك قانون و حكومت كردن يك قانون برقانون ديگر . در مقام مثال ( البته اينها تمثيل است ) در قوانين اجتماعیو اعتباری ، مثلا قانونی كه مربوط به ماليات است ، يك وقت شما میآييداين قانون را نقض میكنيد يعنی اصلا عمل نمیكنيد ، خلافش رفتار میكنيد ، ويك وقت شما خلاف میكنيد بدون اينكه اين قانون را نقض كرده باشيد بلكهاز يك ماده قانونی ديگر واقعا استفاده میكنيد . مثلا شما مؤسسهای تأسيسمیكنيد و میدانيد كه هر مؤسسهای ، هر واحد حقوقی اگر دارايی داشته باشدگمرك چنين بايد بدهند ، ماليات چنان بايد بدهد . ولی شما میدانيد كهاگر مؤسسهای به صورت يك مؤسسه خيريه درآمد از گمركات و ماليات معافاست . بعد شما میآييد مؤسسهتان را به صورت يك مؤسسه خيريه درمیآوريديعنی واقعا يك قسمت خيريه هم در آن قرار میدهيد و اصلا از تحت اينقانون خارج میشويد ، خودتان را مشمول قانون ديگری میكنيد . حكومت يك قانون بر قانون ديگر غير از مسأله نقض قانون است . برایاين امر مثالی ذكر میكنند كه مثال خوبی است و آن اين است : بدن انساناز نظر تركيبات وپاورقی : . 1 حجر / . 21 |