بود كه میگفتند دست خدا بسته است . میگويند نه ، اينطور نيست ، آن همبه دلايلی يك سنت تغيير ناپذير واقعی دارد - كه دليل دارم ، به عنواناشكالات مطلب عرض میكنم - و معجزه يك راز دارد . در عين اينكه جنبهآيت بودنش را قبول میكنند ، غير عادی بودن يعنی خارج از مرز بشر بودنشرا قبول میكنند ، ولی میگويند همين خارج از مرز بشر بودن هم با اين مطلبكه قوانينی كه در جهان رخ میدهد يك سلسله قوانينی قطعی و ضروری است ،منافات ندارد . آنوقت اينها هستند كه دنبال راز و سر معجزات میگردند .آنهايی كه تأويل میكردند كه اصلا وجودش را قبول نداشتند كه دنبال رازشبروند . اينهايی هم كه نظريه دوم را داشتند مثل آقای شريعتی اصلا به رازیقائل نيستند ، میگويند كه اصلا قرار دادی است ، امر قرار دادی ديگر رازنمیخواهد . و اما آنهايی كه قانون طبيعت را هم قانون ضروری میداننددنبال رازی میگردند كه آن راز با قطعی بودن قوانين طبيعی هم منافاتنداشته باشد . حكمای اسلام از قبيل بوعلی سينا [ در اين باره بحث كردهاند] . در دوران اول كه فلسفه يونان را ترجمه میكردند اصلا صحبتی از نبوت ومعجزات و اين حرفها نبوده . اندكی از زمان فارابی اين مسائل مطرح شده ،بعد در زمان بوعلی توسعهای پيدا كرده كه بعد هم بيشتر توسعه پيدا كردهاست . مخصوصا بوعلی در مسأله نبوت و معجزات بيشتر از ديگران بحث كردهو او خواسته است كه معجزات را ، هم جنبه الهی و ماوراء الطبيعی بدهد وخارج از مرز بشريت بداند و هم از قانون علم و فلسفه خارج نداند ، وديگران هم بعدها آمدهاند دنبال راز معجزات گشتهاند . ما در اين بحث خودمان اگر نظريه اول يعنی نظريه تأويل را قبول كنيم ،ديگر دنبال راز معجزات نمیرويم ، نظريه دوم را هم قبول كنيم باز دنبالآن نبايد برويم . اما اگر آندو را باطل دانستيم بايد دنبال نظريه سومبرويم كه آنوقت كارمان كمی مشكل است كه راز معجزات را كشف كنيم كهاين چگونه است كه معجزه واقع میشود برخلاف قوانين جاری عالم ، و قوانينجاری عالم هم اينجور سست و به اصطلاح سر خودی و قرار دادی نيست . اين ،انگاره و خلاصهای از اين سه نظريه . آياتی كه پيروان نظريه اول به آن استدلال كردهاند گفتيم [ پيروان ] نظريه اول ( نظريه تأويل ) به دو نوع آيات استدلالكردهاند : |