5 پارهاى از سخنان حكمت آميز على « ع »
[ 295 ]
كسيكه بتو گمان نيك برد گمانش را تصديق كن .
هرگز به سخنى كه از دهان كسى خارج شده و تو احتمال نيكى در آن ميدهى ، گمان بد مبر .
بدحالترين مردم كسى است كه بخاطر بدگمانى خود ، به هيچكس اطمينان ندارد و ديگران نيز بخاطر بدرفتارى وى به او اعتماد ندارند .
اين از دادگرى نيست كه بر شخص مورد اعتماد با بدگمانى قضاوت شود .
بدگمانى ، دلها را بيمار و شخص امين را متهم و مأنوس را وحشتزده ، و دوستى برادران را دگرگون مىكند .
پاداش جهاد كنندهاى كه در راه خدا شهيد شده ، بيشتر نيست از كسى كه توانائى دارد و پاكدامنى به كار ميبرد . نزديك است پاكدامن فرشتهاى از فرشتگان گردد .
[ 296 ]
بخشش ، ذكات پيروزى است .
سزاوارترين مردم به گذشت ، كسى است كه در كيفر رساندن از همه تواناتر باشد .
عورت برادرت را بپوشان و از لغزش دوستت بگذر .
بر تو باد كه در تمام كارهاى خود راست بگويى .
هيچ كار زشتى بدتر از دروغ نيست .
دروغگو با اينكه در امان است خود را مىترساند .
نشانهى ايمان آن است كه راستى را آنجا كه بتو زيان مىرساند ،
بر دروغ جائيكه براى تو سودمند است ، ترجيح بدهى .
از دروغ دورى كنيد ، زيرا راستگو مشرف به نجات و عزت است و دروغگو بر پرتگاه هلاكت قرار دارد .
دروغگو با مرده يكسان است ، زيرا برترى زنده بر مرده بواسطهى اطمينان به او است ، پس اگر سخن وى مورد اعتماد نبود ، حياتش بىاثر است .
اگر راستگو باشى ترا پاداش مىدهيم و اگر دروغگو باشى ترا كيفر خواهيم كرد .
دروغ جدى و شوخى روا نيست ، و براى هيچيك از شما شايسته نيست به كودك خود وعدهاى بدهد و به وعدهاش وفا نكند .
دروغ آدمى را به سوى گناه رهبرى مىكند .
كسى كه در سخن گفتن ، راستى را از دست بدهد ، مصيبت
[ 297 ]
گرامىترين اخلاقش را ديده است .
هيچ شمشير برندهاى در دست شجاع ، ارزندهتر از راستى نيست .
زشتترين راستگوئى آن است كه انسان خود را بستايد .
وجدان من گرو سخنانى است كه مىگويم .
پيوسته ملازم پيمانها باشيد .
به امان و پيمان خود خيانت مكن و دشمنت را فريب مده .
به قرار داد خود عمل كنيد و در قضاوت ، دادگر باشيد و به پدران افتخار مكنيد .
از كسانى مباش كه باز مىدارد و خود باز نمىايستد ، و فرمان ميدهد به آنچه خود بجا نمىآورد ، و عبرت را توصيف مىكند و خود عبرت نمىگيرد ، چنين كسى از مردم بدگوئى ميكند و نسبت بخود چاپلوس است .
با احمق معاشرت مكن ، زيرا او كارش را براى تو زينت ميدهد و دوست دارد تو مانند او باشى .
دمدمى مزاج دوست ، و دروغگو وفا ، و حسود آسايش ، و فرومايه جوانمردى ندارد .
فرصتهاى نيكو را غنيمت بشماريد .
كار نيكو انجام دهيد و آن را كوچك مشماريد . زيرا كوچك آن بزرگ ، و اندكش بسيار است .
سخن نيك بگوئيد تا بوسيله آن شناخته شويد و كار نيك انجام
[ 298 ]
دهيد تا از اهل آن باشيد .
كسيكه در كار نيك كوشش مىكند مانند كسى است كه آن را انجام ميدهد ، اما كسى كه در كار بد ، فعاليت مىكند و با نيكى در ستيز است ، دشمن خدا و انسان ميباشد .
مبادا كسى از شما بگويد ، ديگرى در انجام دادن كار نيك از من سزاوارتر است ، زيرا سوگند به خدا چنين خواهد بود .
هرگاه صورت شر بحركت درآمد و آشكار نگرديد ، ترس بوجود مىآيد ، پس اگر آشكار شد موجب رنج ميشود ، و هرگاه صورت نيكى بجنبش درآمد و نمايان نگرديد گشايش بوجود مىآيد ، پس اگر نمايان شد باعث لذت مىشود .
كسى كه دو روزش برابر باشد فريب خورده است .
زيرك كسى است كه امروزش بهتر از ديروز باشد .
كسى كه در كار نيك منت گذاشت آن را تباه كرده است .
مبادا كسى كه سپاس احسان تو را نمىكند ، تو را به نيكى بىرغبت سازد .
نيكوكاران به نيكوكارى نيازمندترند از حاجتمندان .
هرگز بخاطر انجام دادن نيكى بيشتر ، احسان كم را كه قادر به انجام آن هستى كوچك مشمار ، زيرا كم در صورت احتياج ،
سودمندتر از فراوان در حال بىنيازى است .
كنندهى كار نيك از نيكى بهتر و كننده كار بد از بدى بدتر
[ 299 ]
است .
كار نيك را براى تظاهر انجام مده و آن را از روى شرم ترك مكن .
كسيكه خوبى را از بدى نشناسد مانند حيوان است .
هرگز خداوند پاداش كسى را كه كار نيك كرده ضايع نمىكند .
خوبى و اهل آن را جستجو كنيد و بدانيد كه كنندهى خوبى ،
بهتر از خوبى و كننده بدى ، بدتر از بدى است .
هيچ روزى بر پسر آدم نمىگذرد مگر آنكه به او مىگويد : من روزى جديد هستم و بر تو گواه ميباشم ، در من سخن نيك بگو و كار شايسته كن ، زيرا ديگر مرا براى هميشه نخواهى ديد در توصيف انسان با شرافت مىگويد : خوبيهاى زيادى در نظر مىگيرد و پارهاى از آنها را انجام مىدهد و نسبت به آنچه از دستش رفته افسوس مىخورد كه چرا انجام نداده است .
و نيز درباره انسان مىگويد : عدالت را ملازم خود قرار داده است .
حق را توصيف ميكند و بر طبق آن رفتار مىنمايد . براى كار نيك پايانى باقى نمىگذارد ، مگر آنكه آهنگ آن مىكند ، و گمان خوبى در چيزى نمىبرد مگر آنكه آن را قصد مىكند .
با كندن بدى از سينه خود ، بدى را از سينه ديگران دور كن .
كسيكه كار زشت را نيكو بشمارد در آن شريك خواهد بود .
هرگاه خواستى سرشت كسى را بشناسى ، با او مشورت كن ، زيرا
[ 300 ]
در مشورت ، از عدالت و ستم و خوبى و بدى او آگاه ميشوى .
كسيكه در تاريكى فرو رفته ، از برق خيره كننده بهرهاى نمىبرد .
عذر كسى را كه از تو پوزش خواسته بپذير و تا مىتوانى بدى را بتأخير انداز .
بايد كار مردم در حق ، پيش تو يكسان باشد .
هر كه از حق تجاوز كند ، عقيده خود را تباه ساخته است .
كسى كه با حق در افتد به زمين ميخورد .
جز حق چيزى با تو انس نمىگيرد و جز باطل چيزى از تو وحشت ندارد .
بدانيد آسمانها و زمين بر اساس حق بپا شدهاند .
از روزى كه حق را شناختم در آن ترديد نكردم .
از حق و اهل حق هر كجا باشند پيروى كنيد .
كثرت مردم در اطراف من ، عزتم را زياد نمىكند ، و پراكندگى آنان از دور من ، بر وحشتم نميافزايد ، و از مرگ در راه حق كراهت ندارم .
كسى كه در جستجوى حق بوده و بخطا رفته ، مانند كسى نيست كه باطل را تعقيب كرده و به آن رسيده است .
هر كس از راه باطل در جستجوى عزت باشد خداوند او را به حق دچار ذلت مىكند .
كسى كه سخن حق يا پيشنهاد عدالت براى او دشوار باشد ، عمل
[ 301 ]
به حق و عدالت براى او مشكلتر خواهد بود .
ما حقى داريم كه اگر آن را بما بدهند مىگيريم وگرنه بر پشت شترها سوار مىشويم هر چند سير شبانه طولانى گردد .
در راه هدايت ، از جهت كمى پيروان آن ، نگران نباشيد .
كار خود را بدون تظاهر انجام دهيد .
ريا كار سه علامت دارد : وقتى مردم را مىبيند شاد مىشود ، و در تنهائى كسل است و دوست دارد در همه حال او را بستايند بايد نزديكى تو به مردم ، توأم با خوشخوئى و مهربانى باشد .
برادرات را با احسان سرزنش كن و او را با بخشش دور گردان .
با كسى كه از تو جدا شده ، ارتباط برقرار كن ، و به كسى كه ترا محروم نموده بخشش كن ، و با كسى كه بتو بدى كرده خوبى كن ، و حق را بگو هر چند به زيان تو باشد .
بدكار را به پاداش نيكوكار سرزنش كن .
اگر بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار كن ، زيرا كم كسى است كه به جمعيتى شبيه شود و بزودى از زمره آنان نشود .
پاداش كسى كه ترا شاد كرده اين نيست كه با او بدرفتارى كنى .
كسيكه گناه بر او پيروز شود ، پيروز نيست .
و كسيكه به سبب بدى غلبه يابد شكست خورده است .
كسيكه بدخلقى كند خويشتن را معذب ساخته است .
براى آسايش و نعمت ، خوشخوئى كافى است .
[ 302 ]
هرگز وعدهاى مده كه بر اثر كمى اعتماد به خود ، آن را كوچك بشمارى ، و در صورتيكه سرازيرى ناهموار باشد ، به سربالائى هموار مغرور مشو .
رحم كن تا بتو رحم كنند . سخن نيك بگو تا ترا بخوبى ياد كنند .
از غيبت دورى كن ، زيرا بدگوئى مردم ، نان خورش سگهاى دوزخ است .
بايد بزرگ شما با كوچكتان مهربان باشد .
كسيكه برادرش را در پنهانى موعظه كند او را زينت داده و اگر آشكارا به او پند دهد او را رسوا كرده است .
شما بايد در حال خشنودى و خشم ، سخن حق بگوئيد و با دوست و دشمن دادگرى كنيد .
شنونده غيبت ، يكى از غيبتكنندگان محسوب مىشود .
غيبت ، كوشش ناتوان است .
على « ع » مردى را ديد كه نزد فرزند حسن « ع » از ديگرى غيبت مىكند ، به او فرمود : پسرك من ، گوش خود را از غيبت پاك نگهدار ،
زيرا او به پستترين چيزى كه در ظرفش هست نظر كرده و آن را در ظرف تو خالى نموده است .
پند و اندرز را براى برادرت خالص گردان و او را در هر حال همراهى كن ، و از برادرت در اثر ترديد كناره مگير و بدون درخواست رضايت از وى جدا مشو ، زيرا شايد او عذرى داشته باشد و تو او را
[ 303 ]
سرزنش ميكنى .
واى بر كسى كه آنچه را براى ديگران ناپسند مىداند براى خود نيكو بشمارد ، و كارهائى را كه خود انجام مىدهد بر مردم عيب بگيرد .
خردمند نيست كسيكه از سخن نادرستى كه درباره او گفته شده ناراحت گردد ، و دانا نيست كسى كه از ستايش نادان خشنود شود .
كسيكه بسود تو جرأت يابد به زيان تو جرأت خواهد داشت .
كسيكه ترا به سبب كار نيكوئى كه در تو نيست بستايد و از تو خشنود باشد ، تو را به سبب كار زشتى كه در تو نيست سرزنش مىكند و بر تو خشم مىگيرد .
عجب از كسيكه براى سخن نيكوئى كه درباره او گفته شده و آن خوبى در او نيست شادى ميكند ، و عجب از كسى كه براى سخن بدى كه درباره او گفته شده و آن بدى در او نيست خشم ميكند بايد خودشناسى از نظر تو استوارتر از ستايش ستايشگران باشد .
كسيكه از مردم شرم داشته باشد و از خود حيا نكند ، ارزشى براى خود قائل نيست مهربانى ، آغاز دانش است .
مهربانى در چيزى راه نيافت مگر آنكه آن را زينت داد .
غايبى كه شب و روز او را ميراند ، سزاوار است بسرعت باز گشت نمايد .
خوشابحال كسيكه عيب خودش او را از عيب مردم باز دارد .
[ 304 ]
كسيكه به عيوب مردم نظر كند و آن را ناپسند بداند سپس آن را براى خودش بپسندد احمق است .
كسى كه لغزشهاى خود را فراموش كند ، اشتباهات ديگران را بزرگ مىشمارد ، و كسى كه به مردم بزرگى بفروشد خوار مىگردد .
از نادانى مرد همين بس كه ارزش خود را نداند .
كسى كه به ارزش خود نادان باشد به ارزش ديگران جاهلتر است .
كسى كه خود را شناخت پروردگارش را مىشناسد .
مردى كه ارزش خود را نداند نابود ميشود .
هميشه صورت خود را در آئينه ببين ، اگر صورتت زيبا است ،
پيوستن كار زشت را به آن و ننگين كردن آن را زشت بدان ، و اگر صورتت زشت است ، جمعآورى دو زشت را قبيح بشمار .
انسان آئينه انسان است ، به دقت در او مىنگرد و احتياجات او را تأمين ميكند .
هرگاه كسى خصلت خوبى داشت امثال آن را انتظار داشته باشيد .
بدترين شما كسانى هستند كه سخنچينى مىكنند و ميان دوستان جدائى مياندازند و بر بىگناهان عيب مىگيرند .
با انتقام ، برترى وجود ندارد و درستى در ترك مشورت نيست .
شهادت گناهكار را جز بر زيان خودش نمىپذيرم .
[ 305 ]
هرگاه كسى بتو درود فرستاد تو بهتر از آن درود بفرست ، و هرگاه دستى بمنظور احسان بسوى تو دراز شد آن را از پاداش بيشترى برخوردار ساز ، البته فضيلت براى كسى است كه نخست نيكى كرده است .
هرگاه انسان از دنيا به بالاتر از مرتبه خودش رسيد اخلاقش در برابر مردم دگرگون ميشود .
اگر كسى را بيشتر از مرتبهاش بالا بردى ، انتظار داشته باش بهمان اندازه تو را در مرتبهات تنزل دهد در مصائب ديگران شادى مكن و در مسير باطل قدم مگذار و از راه حق كناره مگير .
به لغزش ديگران شادى مكن ، زيرا نمىدانى روزها با تو چگونه رفتار مىكنند خود را از هر گونه پستى و زبونى گرامى دار .
جز دراز گوش كسى از بزرگى و شرافت امتناع ندارد .
از كفارههاى گناهان بزرگ ، دادرسى ستمديده و تسكين دادن محزون است .
هر كه مادر فرزند مرده را تسليت دهد خداوند او را زير سايه عرشش جاى ميدهد .
به آنچه فرزندان خود را تربيت ميكنى ، يتيم را به آن تربيت نما .
ضعيفان خود را در خوراك ، با خود برابر بدانيد .
[ 306 ]
بايد بستگان تو در ظلم و ستم تو طمع نكنند و دشمنانت از عدالت تو مأيوس نگردند .
هرگز با كسى كه آنچنانكه تو او را بر خودت برترى ميدهى او تو را بر خودش ترجيح نميدهد ، مسافرت مكن .
راه رفتن پياده بهمراه سواره ، موجب فساد سواره و خوارى پياده است .
در مجلس خود با كسى نجوى مكن ، و اگر بخشم آمدى بلند شو ،
و در حال خشم قضاوت مكن .
آگاه باشيد چنانكه از روى ترس كار مىكنيد از روى رغبت نيز كار كنيد .
هرگاه برادرانت شبانه بر تو وارد شدند آنچه در خانهدارى از آنان ذخيره مكن و خود را در بيرون خانه براى آنان به زحمت ميانداز .
بدترين برادران كسى است كه انسان بخاطر او به زحمت بيافتد .
از هر كارى كه اگر از كننده آن بپرسند ، آن را انكار ميكند ،
بر حذر باش .
كسيكه در پنهانى كارى كند كه آشكارا از آن شرم دارد براى خود ارزشى قائل نيست .
هر كه باطن خود را درست كند ظاهرش را نيز درست خواهد كرد .
كسيكه ترا بر حذر دارد مانند كسى است كه تو بشارت داده است .
[ 307 ]
حسود از تو خشنود نميشود مگر آنكه يكى از شما بميريد .
حسادت دوست ، بيمارى دوستى است .
فروتنى نعمتى است كه حسود پى به آن نميبرد .
هيچ ستمگرى را شبيهتر به ستمديده مانند حسود نديدم : چشمى شور و دلى ديوانه دارد و پيوسته با اندوه دمساز است ، بر بىگناهان خشم ميگيرد و به چيزى كه مالك آن نيست بخل ميورزد ستايش بيش از استحقاق ، چاپلوسى و كمتر از استحقاق ، ناتوانى يا حسادت است .
با مردم چنان معاشرت كنيد كه اگر مرديد بر شما گريه كنند و اگر زنده بوديد به شما اشتياق داشته باشند .
دوست ، دوست نيست مگر آنكه برادر خود را در سه مورد نگهدارى كند : در گرفتارى او و در نبودن او و در مردن او .
دشمن دانا بهتر از دوست نادان است .
بهترين اعمال بزرگوار اين است كه از آنچه ميداند چشم بپوشد .
بزرگترين دشمنان كسى است كه مكرش از همه پنهانتر باشد .
كسيكه جامهى حيا به تن كند ، عيبش را مردم نمىبينند .
اشكها خشك نمىشود مگر در اثر سنگدلى ، و دلها سخت نمىشود مگر بخاطر زيادى گناهان .
خويشاوندى به دوستى نيازمند است ولى دوستى به خويشاوندى نيازمند نيست .
[ 308 ]
بسا نزديكى كه از دور هم دورتر است و بسا دورى كه از نزديك هم نزديكتر است . غريب كسى است كه دوست ندارد .
دوستى يك نوع خويشاوندى مورد بهرهاى ميباشد .
از دست دادن دوستان ، غربت است .
از بزرگوارى مرد آن است كه بر گذشته زمانش بگريد و به وطن خود علاقمند باشد و برادران قديمى خود را نگاه دارد .
طمع ، بردگى دائمى است .
سقوط عقلها ، بيشتر زير درخشندگىهاى طمعها است .
بسا عقلى كه تحت فرمان تمايلات بيجا اسير است .
اگر براى آنچه از دستت رفته بىتابى ميكنى ، پس براى آنچه بتو نرسيده نيز بىتابى كن .
تمايلات بيجا ، مركب فتنه و فساد است .
اگر ثروتمندى گردى ، تمام مردم با تو هستند و اگر تنگدست شوى بستگانت دست از تو برمىدارند .
هرگاه دنيا به كسى روى آورد خوبيهاى ديگران را به او عاريه ميدهد و اگر به او پشت كند خوبىهايش را از او سلب ميكند .
از دست رفتن حاجت ، بهتر از بردن حاجت نزد افراد نالايق است .
سه كس مورد ترحم قرار ميگيرد : خردمندى كه او را نادان پندارند و ناتوانى كه در دست ستمگر نيرومندى گرفتار باشد و بزرگوارى كه
[ 309 ]
به فرومايه محتاج گردد .
هرگاه از شخص بزرگوارى حاجتى خواستى بگذار فكر كند ،
زيرا او جز در كار خير نمىانديشد ، و هرگاه از شخص فرومايهاى چيزى درخواست كردى شتاب كن ، زيرا اگر فكر كند به طبع خود باز مىگردد .
التماس كردن ، بزرگوار را به بذل و بخشش ، و فرومايه را به ممانعت تحريك ميكند .
بزرگوار ، از روى اكراه نرمى نمىكند و در حال گشايش سخت نمىگيرد .
آرزوهاى خود را بسوى كسى كه مورد محبت دلهاى شما است ،
معطوف داريد .
بخشش آن است كه بىمقدمه انجام گيرد ، اما اگر بر اساس سؤال باشد نوعى شرم و فرار از سرزنش است .
حرص ، جامع هر خصلت ناپسند است و مهارى است كه آدمى بوسيله آن بسوى هر شرى كشيده ميشود .
بخل ، روپوش بينوائى است .
غفلت مردم بخيل از گناه بزرگ ، براى آنان آسانتر از پاداش دادن به احسان كم است .
اى پسر آدم ، آنچه بيشتر از روزى خود بدست آوردهاى تو در آن خزانهدار ديگران هستى .
[ 310 ]
اى پسر آدم تو در مال خود وصى خويش باش و همان كارى كه مىخواهى پس از تو در مال تو انجام دهند خودت انجام ده .
كسيكه ثروتمند باشد بايد بوسيله مال خود ، زندانى و اسير را آزاد كند .
هر كه خويشتن را گرامى دارد ثروت از نظر او ناچيز است .
حرص و خودبينى و حسد انگيزههاى سقوط در گناهان هستند .
خصلتهاى پسنديده خود را بخاطر تكبر و خودبينى از دست مده .
اگر مىخواهى تو را ستايش كنند بايد نسبت به ستايش ، اظهار حرص ننمائى .
بزرگترين افتخار آن است كه خود بين نباشى .
شكيبائى به اندازه مصيبت است .
مصيبت ، يكى است ، اگر بىتابى كردى دو تا ميشود .
خويشتن را به صبر در ناراحتى عادت ده .
هنگامى كه سختى به پايان رسيد گشايش آغاز مىگردد .
شكيبائى ، مركبى سقوط ناپذير است .
صبر دو نوع است : صبر بر آنچه كراهت دارى و صبر از آنچه دوست دارى .
روزگار دو روز است : روزى بسود تو و روزى به زيانت ، پس اگر به سود تو باشد ناسپاسى مكن و اگر به زيان تو باشد شكيبا باش .
كسى كه مانند آزادگان صبر كند شكيبا است و اگر صبر نكند
[ 311 ]
مانند نادان بىتجربه ، فراموش مىكند .
به هنگام آسايش ناسپاسى مكن و در گرفتارى نااميد مباش .
تكبر در برابر افراد خودبين ، عين تواضع است .
هر كه در جستجوى چيزى باشد به تمام آن يا بعض آن ميرسد .
كسى كه زبانش را حكمران خود گرداند نزد خويش خوار است .
زبان خردمند پشت قلبش ، و قلب نادان پشت زبانش ميباشد .
هر كارى انجام دادهاى مانند كسى باش كه كارى نكرده است .
در خاموشى از حكمت خيرى نيست ، چنانكه در سخن از روى جهل ، خيرى نمىباشد .
آدمى زير زبان خويش پنهان است .
زبان خود را از سخن گفتن بازدار ، زيرا جبران كردن چيزى كه در اثر خاموشى از دستت رفته ، آسانتر است از دريافت چيزى كه به سبب گفتارت از تو فوت شده است .
از آنچه وجود ندارد مپرس ، زيرا در آنچه وجود دارد براى تو كارى هست .
وفا با نيرنگبازان نزد خدا نيرنگ است .
اگر كارها مشتبه شد پايان آن با آغازش مقايسه مىشود .
كسى كه انديشه كند درست يافته يا نزديك است درست بيابد ، و كسى كه شتاب نمايد خطا كرده يا نزديك است خطا نمايد .
چه بسيار است عبرتها و كم است پند گرفتن
[ 312 ]
انديشهى پيرمرد را از دلاورى جوان بيشتر دوست دارم .
به حضرت گفتند : خردمند را براى ما توصيف كن ، فرمود :
خردمند كسى است كه چيزها را به جاى خود ميگذارد ، سپس به وى گفتند : نادان را براى ما توصيف كن ، فرمود : توصيف كردم .
اگر كار كسى بر شما مشتبه گرديد به همنشينانش نظر كنيد .
هنگامى كه تو پشت ميكنى و مرگ روى مىآورد ، چه زود ملاقات فرا ميرسد .
كسى كه دورى سفر را بخاطر بياورد آماده ميگردد .
نفس كشيدن آدمى ، گامهاى او بسوى مرگ است .
بسا يك خوراك كه جلوى خوراكها را مىگيرد .
مخالفت ، انديشه را ويران مىكند .
كسى كه پيرو ندارد انديشه ندارد .
هنگامى كه شنيد خوارج مىگويند : « حكم مخصوص خداوند است » فرمود : سخن حقى است كه بوسيله آن باطل را اراده مىكنند كسى كه به چيزى جاهل باشد از آن عيب مىگيرد .
مردم دشمن مجهولات خود هستند .
كسى كه چوبش نرم باشد شاخههايش فراوان است .
خوابى كه بر اساس يقين باشد بهتر است از نمازى كه در حال ترديد باشد .
يك دانشمند دينى از هزار عابد براى شيطان سختتر است .
[ 313 ]
بهترين پارسائى ، پنهان داشتن زهد است .
نماز ، ايستادن و نشستن نيست ، نماز اخلاص تو است .
سختترين گناهان گناهى است كه صاحبش آن را كوچك بشمارد .
هيچ كوچكى را كوچك مشمار ممكن است بزرگ باشد . و هيچ كمى را كم مدان ، ممكن است زياد باشد .
روزگارى براى مردم خواهد آمد كه در آن مقرب نيست مگر سخنچين ، و زيرك خوانده نمىشود مگر تبهكار ، و ناتوان شمرده نمىشود مگر شخص با انصاف .
دنيا نادانى است كه جز به مانندهاى خود رغبت ندارد من دنيا را به رو واژگون كردهام و مقدار آن را اندازه گرفتهام و به حقيقت آن بينا هستم .
اى مردم ، بخدا قسم من شما را به هيچ طاعتى وادار نمىكنم مگر آنكه خودم در آن بر شما سبقت مىگيرم ، و از هيچ گناهى شما را نهى نمىكنم مگر آنكه خودم پيش از شما دست از آن بر مىدارم .
كسى كه خود را پيشواى مردم قرار داد بايد پيش از آموختن ديگران ، نخست خويشتن را بياموزد و بايد پيش از آنكه ديگرى را بوسيله زبان تأديب كند ، به روش خود ، او را تأديب نمايد . در هر صورت كسى كه آموزنده و ادب كننده خويش باشد به تعظيم و احترام سزاوارتر است از كسى كه آموزنده و ادب كننده مردم باشد .
[ 314 ]
كسى كه كار ملتى را بعهده گرفت سزاوار است پيش از شروع به اصلاح جمعيت ، نخست خود را اصلاح كند وگرنه مانند كسى است كه مىخواهد سايهى چوب را پيش از راست كردن چوب ، راست كند شگفتا آيا خلافت به مصاحبت و خويشاوندى ( با پيامبر ) است ؟ بدبختترين زمامداران كسى است كه ملتش به وسيله او بدبخت شوند .
چه زشت است نيرنگ از زمامدار شخص بدخو لايق پيشوائى نيست .
اگر چوپان گرگ باشد ، چه كسى از گوسفند مراقبت مىكند ؟ هرگز در استخدام كارگردانان و حكمرانان خود ، وساطتى را جز وساطت كاردانى و امانت مپذير .
كسى كه اطرافيانش فاسد باشند مانند كسى است كه آب در گلويش گير كرده ، زيرا اگر چيزى غير از آب در گلويش گير كرده بود ، بوسيله آب فرو ميرفت دادگرى يك شكل و ستمگرى اشكال فراوانى دارد ، از اين رو ستمگرى آسان ، و جستجوى عدالت مشكل است . عدالت و ستمگرى مانند اصابت و خطا در تيراندازى است كه اصابت آن احتياج به تمرين دارد .
[ 315 ]
دادگرى را بر دلاورى مقدم دار و جائيكه سخن گفتن مفيد است از عمل استفاده مكن .
بدترين مردم ، پيشواى گمراهى است كه ديگران بوسيله او گمراه مىشوند .
ستم ، پايان مدت زمامداران است .
عدالت زمامدار بهتر از بارورى زمان است .
كسى كه از او چيزى خواسته شده ، تا هنگامى كه وعده نداده آزاد است .
دلهاى رعيت ، خزانه فرمانرواى آنها است ، همان عدالت يا ستمى كه در آن سپرده است خواهد يافت .
آگاه باشيد ، من با دو كس مىجنگم : كسى كه چيزى را كه ندارد ادعا كند و كسى كه چيزى را كه به عهدهى او است دريغ نمايد .
دست خدا با مهربانى بر سر حكمران قرار مىگيرد ، پس هنگامى كه ستم نمود خداوند او را بحال خودش واگذار مىكند .
در توصيف خداوند مىگويد : كوههاى آن ( زمين ) را از جا كنده و پراكنده مىسازد ، و از هيبت عظمت خداوند بعضى كوهها بعض ديگر را درهم مىكوبند سپاس خداوندى را كه آسمان و زمين ، آسمان و زمين ديگر را از او نمىپوشاند .
پيشوايان دادگر بايد خود را با عموم مردم بسنجند .
[ 316 ]
يكى از كارگردانان حضرت ساختمان بزرگى بنا كرد ، امام « ع » فرمود : سكهها سرهاى خود را آشكار كردند . اين ساختمان توانگرى تو را توصيف مىكند هرگاه خداوند بر ملتى خشم گيرد نرخهاى آنان بالا ميرود و تبهكاران بر آنان چيره مىشوند .
سه كس مال را بر خويشتن برترى مىدهند : بازرگان دريا و همنشين سلطان و كسيكه در قضاوت رشوه مىگيرد خدايا ما را بهتر از آنچه مىپندارند قرار ده و آنچه را كه براى ما نمىدانند بيامرز .
عثمان ، حضرت را بسيار سرزنش كرد ، در حالى كه امام « ع » ساكت بود . به حضرت گفت : چرا سخن نمىگوئى ؟ فرمود : اگر سخن بگويم ، چيزى جز آنچه براى تو ناپسند است نمىگويم و تو نزد من چيزى جز آنچه دوست دارى نخواهى داشت .
هرگز دعوت كننده به جنگ نباشيد .
از ستيزه و دشمنى بپرهيزيد ، زيرا اين دو خصلت دل را بيمار مىكند و نفاق ببار مىآورد .
اگر از آزار كسى ايمن بودى ، در برادرى او رغبت داشته باش .
خداوند شما را حفظ كرده از اينكه به شما ستم نمايد .
به ناتوان كمك كنيد و پشتيبان ستمديده باشيد و همكارى نماييد .
[ 317 ]
خدايا من آنان را به ستم بر بندگانت وادار نكردم .
روز ستمديده بر ستمگر ، سختتر از روز ستمگر بر ستمديده است .
شيعيان ما كسانى هستند كه در حال خشم ستم نمىكنند . براى همسايگان خود باعث بركت و با همنشينان خود در صلح و آشتى هستند .
ستمگرى و نادرستى ، مرد را بىارزش مىكند .
هر كه ستمى بدوش گرفت نااميد گرديد .
چه زشت است به همسايه سختگيرى كردن هر كه ادعا كرد نابود گرديد و هر كه تهمت زد نااميد شد .
كسيكه تخم دشمنى كاشت زيان درو كرد .
ستم بر بندگان بدكارى است .
ستم به شمشير مىكشاند .
هرگز با ريختن خون حرام حكومت خود را تقويت مكن .
بخدا قسم با ستمديده از روى عدالت رفتار مىكنم و حق او را از ستمگر مىگيرم و ستمكار را با حلقه بينىاش مىكشم تا او را به سرچشمه حق وارد سازم اگر چه از آن كراهت داشته باشد .
اين را انتخاب كن كه شكست خورده و با انصاف باشى ، نه پيروز و ستمگر .
پستترين مردم كسى است كه نزد زمامدار ستمگر از انسان
[ 318 ]
ناتوان بدگوئى كند .
ستم بر ناتوان ، زشتترين ستم است .
گناه نابخشودنى ، ستم نمودن بندگان نسبت بيكديگر است .
همكار ستمگر مباش .
ستمگر سه علامت دارد : نسبت به بالاتر از خود با گناه ظلم مىكند و در حق پائينتر از خود با چيرگى ستم مىنمايد و با گروه ستمگران همكارى مىكند .
خدا رحمت كند مردى را كه حقى را ببيند و به آن كمك نمايد ،
يا ستمى را ببيند و از آن جلوگيرى كند و به زيان ستمگر مددكار ستمديده باشد .
ستمگر و كمك دهنده او و كسى كه به ستم راضى است هر سه با يكديگر شريكند .
كسى كه از عمل گروهى خشنود باشد مانند كسى است كه با آنان در آن كار داخل باشد و هر كه در باطل وارد شود دو گناه دارد :
گناه ارتكاب باطل و گناه راضى بودن به آن .
از حضرت پرسيدند : چه گناهى كيفرش سريعتر و نابودى صاحبش زودتر است ؟ فرمود : ستم بر كسى كه ياورى جز خدا ندارد ، و گردنكشى ثروتمند در برابر فقير .
به هنگام ستم ، عدالت خدا را درباره خود ياد كن ، و موقع توانائى ، قدرت خدا را بياد آور .
[ 319 ]
گناه ، دژى ذلتبار است : ساكن خود را نگاه نمىدارد و پناهنده خود را حفظ نمىكند .
حكمت را در بين كسانى كه شايستگى آن را ندارند مگذاريد كه به آن ستم كردهايد .
براى هر كسى همان چيزى است كه به دست آورده .
ارزش هر كس به خوبيهاى او است .
بدانيد مردم فرزندان كارهاى نيك خويش هستند .
هيچ نسبتى مانند فروتنى و هيچ شرافتى مانند دانش و هيچ همنشينى مانند خوشخوئى نيست .
دانش شريفترين چيز است و خداوند بزرگ دانا است و هر دانشمندى را دوست دارد .
كسى كه كردارش او را كند سازد ، نسبت و خويشاونديش او را تند نمىگرداند .
هر كه در عمل كوتاهى كند به اندوه مبتلا مىگردد .
از كسانى مباش كه بيش از عملشان بخود اميدوارند .
براى دنياى خود چنان كار كن كه گويا هميشه زندهاى .
از كسانى مباش كه بدون عمل به آخرت اميدوارند .
دانش بياموزيد هر چند بهرهاى از آن نبريد ، زيرا روزگار را براى شما مذمت كنند بهتر است از اينكه زمان را بخاطر شما مذمت نمايند .
هيچ حركتى نيست مگر آنكه تو در زمينه آن به شناسائى
[ 320 ]
نيازمندى .
كسى كه از روى نادانى كارى انجام دهد مانند كسى است كه بيراهه مىرود ، پس دور شدنش از راه ، او را از خواستهاش دورتر مىگرداند ، و كسى كه از روى دانائى عمل كند مانند كسى است كه راه آشكارى مىپيمايد ، بنابراين بينا بايد ببيند آيا راه مىپيمايد يا بر مىگردد ؟
انديشه موجب روشنى ، و غفلت باعث تاريكى است .
بمنظور فهميدن و آموختن سؤال كن و از روى خيره سرى چيزى مپرس .
داناترين مردم كسى است كه علم مردم را به عمل خود ضميمه كرده است .
كسى كه در انديشه خود استبداد داشته باشد نابود مىگردد و كسيكه با مردان مشورت كند در عقلهاى آنان شركت جسته است .
كسى كه به راههاى انديشه روى آورد ، موارد اشتباه را مىشناسد .
هيچ گنجى سودمندتر از دانش و هيچ عزتى بالاتر از بردبارى نيست .
دانائى ، جلوى عذر بهانهجويان را مىگيرد .
خوبى آن نيست كه ثروت و فرزندان تو زياد شوند ، خوبى آن است كه دانش تو افزون گردد .
[ 321 ]
گرد آورندگان مال نابود شدهاند ، در حاليكه زنده هستند ، و دانشمندان تا هنگامى كه روزگار باقى است پايدار مىباشند .
زمامداران ، فرمانرواى مردمند و دانشمندان ، فرمانرواى زمامداران .
دانشمند زنده است هر چند مرده باشد و نادان مرده است اگر چه زنده باشد .
دانش ، يكى از دو حيات ، و دوستى ، يكى از دو خويشاوندى ، و آوازهى نيكو يكى از دو عمر محسوب مىشود .
هرگز كسى در برابر سؤالى كه از او شده و نمىداند ، از گفتن « نمىدانم » شرم نكند و اگر چيزى را نمىداند از آموختن آن حيا نداشته باشد .
چه بسيار چيزهائى كه نمىدانى و انديشهات در آن حيران و چشمت گمراه است ، آنگاه به آن بينا مىشوى .
هيچ فقرى سختتر از نادانى نيست .
خويشاوندى و همسايگى ، ترا از شر نادان ايمن نمىسازد .
هرگاه خداوند بندهاى را پست گردانيد ، دانش را از او جلوگيرى مىكند .
هر ظرفى بواسطه آنچه در آن قرار داده مىشود ، پر مىگردد ، مگر ظرف دانش كه فراخ مىشود .
چنانكه بدنها خسته مىشوند ، اين دلها نيز ملول مىگردند ، پس
[ 322 ]
براى دلها حكمتهاى جديدى طلب كنيد .
بار شعله شوق ، سبكتر از رنج خستگى است .
از شرافت دانش همين بس كه شخص كم اطلاع ادعاى آن را مىكند و كسى كه از اهل دانش نيست اگر نسبت دانائى به او بدهند شادمان مىشود ، و از گمنامى جهل همين بس كه آدم نادان از آن بيزارى مىجويد و اگر نسبت جهل به او بدهند خشمگين مىشود .
كمارزشترين مردم كسى است كه دانشش از همه كمتر باشد .
دانش ، دينى است كه به سبب آن پاداش داده مىشود .
دانش ، بيشتر از آن است كه به شمار آيد ، پس از هر چيزى بهترش را بگيريد .
كسى كه از روى نادانى فتوى دهد ، آسمان و زمين او را لعنت مىكنند .
دانشمندان بخاطر كثرت مردم نادان ، در غربت قرار دارند .
خداوند از مردم نادان در تعليم گرفتن پيمان نگرفته تا آنكه از دانشمندان در تعليم دادن پيمان گرفته است .
سپاسگزارى دانشمند بر دانشش اين است كه علم خود را به كسانى كه استحقاق دارند بذل نمايد .
بلند همت هر چند خود را تنزل دهد ليكن جز بلندى چيزى نمىپذيرد ، مانند شعله آتش كه صاحبش آن را مىپوشاند ولى شعله زبانه مىكشد .
[ 323 ]
اگر نزد دانشمندى نشستى ، در شنيدن حريصتر باش تا سخن گفتن .
علم با عمل مقرون است : پس كسيكه بداند عمل مىكند . عمل ،
عمل را صدا مىزند اگر عمل پاسخ گفت ، مىايستد وگرنه كوچ مىكند .
اى حاملان دانش ، آيا دانش را حمل مىكنيد ؟ دانش براى كسى است كه بياموزد و به آنچه آموخته عمل كند و علمش با عملش موافق باشد .
عالم بىعمل مانند نادان سرگردانى است كه از جهل خود بيدار نمىشود ، بلكه حجت بر او بزرگتر است .
علم خود را به جهل ، و يقينتان را به ترديد مبدل مكنيد ، هرگاه دانستيد عمل كنيد و هرگاه يقين پيدا كرديد اقدام نمائيد .
چه خوبست علمى كه به مدارات زينت يابد شما گفتيد : فلان شخص ثروت عظيمى به دست آورده آيا روزهائى كه در طول آنها انفاق كند بدست آورده است ؟
روز قيامت آدمى قدم بر نمىدارد تا آنكه از عمرش سؤال مىكنند كه در چه چيزى بپايان رسانده ، و جوانيش را در چه چيزى كهنه كرده و مالش را از كجا بدست آورده و در چه چيزى انفاق نموده و در آنچه مىدانسته چه عملى انجام داده است ؟
زيادهروى كردن از اندازه كافى ، فقر بىپايانى است .
[ 324 ]
چقدر مشكل است براى كسى كه خواستههاى بيجا او را اسير كرده پرهيزكار باشد ؟
هر كه بر چيزى دست يافت خودرأى مىشود .
دو خورنده هستند كه سير نمىشوند : خواهان دانش و خواهان دنيا .
بازرگان ، گناهكار است و گناهكار در آتش است ، مگر كسى كه درست بگيرد و درست بدهد .
درباره گرد آورنده ثروت مىگويد : شايد آن را از راه نادرست گرد آورده و حق آن را ادا نكرده است .
فقر ، مرگ بزرگ است .
تنگدستى ، زيرك را گنگ مىگرداند و فقير در شهر خود غريب است .
تنگدستى در وطن ، غربت است .
هيچ شهرى از شهر ديگر براى تو سزاوارتر نيست ، بهترين شهرها شهرى است كه تو را به دوش گيرد [ 1 ] .
اگر تنگدستى براى من بصورت انسانى مجسم شود او را خواهم كشت .
[ 1 ] يعنى تمام شهرها صلاحيت دارند براى انسان محل سكونت باشند . بهترين شهرها شهرى است كه تو را در خود جاى دهد و عزيز گرداند .
[ 325 ]
هيچ فقيرى گرسنه نشد مگر به آنچه ثروتمند از آن بهرهمند گرديد .
هيچ نعمتى را فراوان نديدم مگر آنكه در كنار آن حقى ضايع شده است .
به هيچ نعمتى نمىرسيد مگر آنكه نعمت ديگرى را از دست ميدهيد .
هيچ ثروتى جز بخاطر بخل يا حرام جمع نمىشود .
به هيچ نعمتى نمىرسيد مگر پس از رنج و آزار .
هيچ كس بيهوده آفريده نشده كه هوسرانى كند ، و بىفايده رها نشده تا كار بىفايده انجام دهد .
اشتباه در بخشش به كسى كه سؤال نكرده و جلوگيرى از كسى كه درخواست نموده هر دو يكى است .
هرگاه از چيزى بىنياز شدى آن را كنار بگذار و آنچه را به آن محتاج هستى بگير .
از احتكار جلوگيرى كن .
هر كه چيزى را كه حق او نيست بگيرد مورد سرزنش قرار مىگيرد .
از گرفتن وام بپرهيزيد .
وام گرفتن ، ذلت و خوارى است .
از كيفرهائى كه در اثر بدرفتارى ، بر ملل پيش از شما فرود آمده
[ 326 ]
بترسيد و در خوبى و بدى ، حالات آنان را بخاطر بياوريد و بترسيد از اينكه مانند آنها باشيد .
پيش از آنكه آيندگان از شما عبرت بگيرند شما از گذشتگان پند بگيريد .
فرزندانتان را به اخلاق خود مجبور نسازيد زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شدهاند .
دلهاى مردم ، وحشى است هر كه با آنها انس بگيرد به او روى مىآورند .
بنده ديگرى مباش در حاليكه خداوند ترا آزاد قرار داده است .
به آزاد مرد هر چه تحميل كنى ، تحمل مىكند و آن را باعث زياد شدن شرافت خود مىداند مگر چيزى كه جزئى از آزادى او را تنزل دهد كه از آن امتناع دارد و به آن پاسخ نميگويد .
من حق ندارم شما را بر آنچه كراهت داريد وادار كنم .
بتو اجازه دادم كه در آنچه بنظرت مىآيد استوار باشى .
اندوه ، نيمى از پيرى است .
هرگز از روى ترديد مجازات نمىكنم .
هر كه به روزگار بزرگى فروخت روزگار او را زبون ساخت .
تو را از شتاب در كار و سخن نهى مىكنم .
درباره بندگان خدا و شهرهاى او از خدا بترسيد ، زيرا شما حتى در زمينهى مكانها و چهارپايان مورد سؤال قرار مىگيريد .
[ 327 ]
ساعتهاى روز چه با شتاب مىگذرد ، و روزهاى ماه چه زود سپرى مىشود ، و ماههاى سال چه با سرعت تمام مىگردد ، و سالهاى عمر چه با تندى مىگذرد پايان