گاوهاى سهگانه
مناسب ديدم اين مثل را ذيلا نقل كنم ، زيرا آن از زيباترين مثلهاى عربى درباره حيوان محسوب مىشود ، بعلاوه اين نخستين مثلى است كه بعدها بوسيله « ابن مقفع » در كتاب معروف « كليله و دمنه » شيوع يافته است . مثل مزبور دعوت به اتحاد مىكند و از فتنه و آشوب بر حذر ميدارد . شگفت اينجاست كه اين مثل با اينكه منسوب به على « ع » است ولى در نهج البلاغه با اين همه چاپهاى گوناگون و اين همه توجهاتى كه به آن شده ، از آن سخنى به ميان نيامده و حتى كسانى كه نهج البلاغه را تكميل نموده و جمعآورى كردهاند متعرض آن نشدهاند :
سه گاو در بيشهاى زندگى مىكردند : يكى سفيد و ديگرى سياه و
[ 292 ]
سومى سرخ رنگ . شيرى با آنها زندگى ميكرد ، از آنجا كه گاوها با يكديگر اتحاد داشتند ، شير نمىتوانست آسيبى به آنها برساند . روزى به گاو سياه و گاو سرخ گفت : در اين بيشه فقط گاو سفيد ما را نشان ميدهد ، زيرا رنگ آن معروف است و رنگ من هم كه مانند رنگ شما است ، اگر اجازه بدهيد من گاو سفيد را بخورم تا بيشه صفائى به خود بگيرد آن دو گاو گفتند : پس آنرا بخور . شير گاو سفيد را خورد . پس از چند روز كه گذشت به گاو سرخ گفت : رنگ من مانند تو است ،
بگذار گاو سياه را بخورم تا بيشه صفا پيدا كند گاو سرخ گفت : آن را بخور سپس به گاو سرخ گفت : ناچار ترا هم خواهم خورد گاو سرخ گفت : بگذار سه مرتبه فرياد بزنم ، پس فرياد برآورد : بدانيد من خورده شدم همان روز كه گاو سفيد خورده شد
[ 293 ]