بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب بخشی از زیباییهای نهج البلاغه,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     index - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     kh0001 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0002 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0003 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0004 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0005 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0006 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0007 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0008 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0009 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0010 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0011 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0012 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0013 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0014 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0015 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0016 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0017 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0018 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0019 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0020 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0021 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0022 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0023 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0024 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0025 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0026 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0027 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0028 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0029 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0030 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0031 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0032 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0033 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0034 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0035 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0036 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0037 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0038 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0039 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0040 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0041 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0042 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0043 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0044 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0045 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0046 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0047 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0048 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0049 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0050 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0051 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0052 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0053 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0054 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0055 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0056 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0057 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0058 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0059 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0060 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0061 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0062 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0063 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0064 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0065 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0066 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0067 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0068 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0069 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0070 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0071 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0072 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0073 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0074 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0075 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0076 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0077 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0078 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0079 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0080 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0081 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0082 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0083 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0084 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0085 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0086 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0087 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0088 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0089 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0090 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0091 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0092 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0093 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0094 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0095 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0096 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0097 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0098 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0099 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0100 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0101 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0102 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0103 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0104 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0105 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0106 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0107 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0108 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0109 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0110 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0111 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0112 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0113 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0114 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0115 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0116 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0117 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0118 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0119 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0120 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0121 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0122 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0123 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0124 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0125 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0126 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0127 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0128 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0129 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0130 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0131 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0132 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0133 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0134 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0135 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0136 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0137 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0138 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0139 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0140 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0141 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0142 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
 

 

 
 

روش سخنورى على ( ع )

بيانى است كه اگر به ملامت زبان بگشايد ،

زبان تند بادها را تحت الشعاع قرار ميدهد و اگر فساد و فسادگران را تهديد كند ، كوههاى آتش‏فشان را توام با سر و صدا و روشنائى‏ها از هم مى‏پاشد و اگر به انديشه فراخواند ريشه‏ى درك و انديشه را در شما بوجود مى‏آورد و شما را به آنجا كه اراده دارد روانه ميكند و به راستى شما را به جهان هستى مى‏پيوندد صورت و معنى مانند آتش و حرارت ، و خورشيد و نور و هوا با هوا ، با يكديگر

[ 55 ]

متحد ميگردند . آنگاه شما در برابر آن مانند كسى هستيد كه در مقابل سيل خروشانى قرار گرفته يا با درياى مواج و طوفان شديدى روبرو شده است اما اگر از زيبائى وجود و جمال آفرينش براى شما سخن بگويد ، با ستارگان آسمان بر صفحه‏ى دل شما مى‏نويسد بعضى الفاظ ، بسان برق درخشندگى دارند و مانند لبخند آسمان در شب‏هاى زمستانى لبخند ميزنند اين از نظر مواد ، اما از نظر اسلوب ، على « ع » داراى بيان سحرآميزى بود . راستى ادب را جز به اسلوب به چيز ديگرى نميتوان شناخت ،

بنابراين در ادب ، مبنى و اساس ، ملازم معنى است ، و صورت در هيچ چيز كمتر از ماده نيست ، هر چند شرايط ابراز هر هنرى اهميتش كمتر از شرايط ماده است بهره‏ى على « ع » از ذوق هنرى يا حس زيبائى ، به مرتبه‏اى است كه در ديگران كمتر يافت مى‏شود . على « ع » در ادبيات خود از اين ذوق به عنوان يك مقياس طبيعى دقيق استفاده ميكرد . سرشت ادبى او

[ 56 ]

نمونه‏اى از سرشت صاحبان موهبت و اصالت بود كه با يك نگاه كوتاه ، عميقانه درك ميكنند ، آنگاه باختيار زبانشان به آنچه در دلهايشان ميجوشد و به آن پى برده‏اند باز مى‏شود . از اين رو ادبيات على « ع » بر اثر راستى امتياز خاصى يافته بود ، همانطور كه زندگانى وى بدين سبب بر زندگى ديگران برترى داشت . آرى راستى ، تنها مقياس هنر برتر و تنها ميزان اسلوب صحيح است .

به حقيقت بايد گفت : شرايط سخنورى كه توافق سخن با اوضاع و احوال است براى هيچ اديبى مانند على « ع » جمع نشده است . زيرا سخنان وى پس از قرآن ، بزرگترين نمونه‏ى بلاغت است ،

سخنانى است كوتاه و آشكار اما نيرومند و جوشان . . . در اثر هم آهنگى الفاظ و معانى و اغراض ، بصورت كاملا رسائى درآمده است .

انعكاس آن در گوش آدمى شيرين ، و اثرش با تحريك احساسات توأم است ، بويژه هنگامى كه به منظور حمايت از بينوايان و ستمديدگان ،

درباره‏ى منافقان و حيله‏گران و دنياپرستان سخن به ميان آيد . بنابراين روش على « ع » در سخنورى بسان عقل و انديشه‏اش ، روشن و مانند وجدانش صحيح و درست است ، پس شگفت نيست سخنان وى شاهراه سخنورى تلقى شود .

اسلوب على « ع » در اثر درستى بحدى رسيد كه حتى سخنان مسجع وى از مرحله‏ى تصنع و مشقت به بلندى گرائيد . اينجا بود كه سخنان مسجع او با وجود اينكه جمله‏هائى جداجدا و موزون فراوانى

[ 57 ]

داشت ، اما دورترين چيز از تصنع و نزديك‏ترين چيز به طبع سرشار بود .

هم اكنون اين سخن مسجع و حد سلامت طبع را ببينيد :

يعلم عجيج الوحوش فى الفلوات و معاصى العباد فى الخلوات ، و اختلاف النينان في البحار الغامرات ، و تلاطم الماء بالرياح العاصفات » يا به اين قسمت از يك خطبه توجه كنيد : « و كذالك السماء و الهواء ، و الرياح و الماء ، فانظر الى الشمس و القمر ، و النبات و الشجر و الماء و الحجر ، و اختلاف هذا الليل و النهار ، و تفجر هذه البحار ، و كثرة الجبال ، و طول هذه القلال ، و تفرق هذه اللغات ، و الالسن المختلفات . . . » و اينك شما را به اين قافيه كه با طبع سالمى همراه است توجه ميدهيم :

« ثم زينها بزينة الكواكب ، و ضياء الثواقب ، و اجرى فيها سراجا مستطيرا ، و قمرا منيرا ، في فلك دائر ، و سقف سائر . . . » .

اگر شما بخواهيد در اين جمله‏هاى شگفت‏انگيز يك كلمه‏ى قافيه‏دار به كلمه‏ى بى‏قافيه‏اى تبديل كنيد خواهيد ديد چگونه فروغ آن خاموش و زيبائيش محو ميگردد ، و سليقه و اصالت و دقت خود را كه دليل و مقياس ادب است ، از دست ميدهد . بنابراين قافيه در سخنان على « ع » يك احتياج هنرى است كه طبع آميخته با صناعت ، اين احتياج را در خود احساس ميكند . طبع مزبور چنان با صناعت آميخته است

[ 58 ]

كه گويا هر دو از يك جا سرچشمه گرفته‏اند . اينجاست كه چنين طبعى مى‏تواند نثر را بصورت شعرى موزون و آهنگ‏دار كه معنى را به اشكال لفظى مربوط بخود مى‏پيوندد جلوه دهد .

در قافيه‏پردازى امام « ع » نمونه‏هاى جالبى بچشم مى‏خورد كه آهنگ را بصورت زيبائى به آهنگ ديگر باز مى‏گرداند و تأثيرش بمرتبه‏اى است كه هيچ گوشى موزونتر از آن نشنيده و از نظر ترجيع زيباترين مرحله را واجد شده است . ما آنچه تا كنون از سخنان مسجع على « ع » نقل كرده‏ايم ، براى مثال كافى است ، در عين حال به اين كلمات كه مورد پسند سليقه و شنوايى ميباشد گوش فرا دهيد : « انا يوم جديد ، و انا عليك شهيد ، فاعمل في خيرا ، و قل خيرا » .

اگر ميگوئيم اسلوب على « ع » داراى صراحت معنى و بيان رسا و سلامت ذوق است ، منظور اين است كه خواننده‏ى گرامى را به « زيبائى‏هاى نهج البلاغه » ارجاع دهيم تا ببيند سخنان على « ع » چگونه از چشمه‏هاى عميق و ريشه‏دارى سرازير ميشود و با چه لباس هنرى و زيبائى دلپسندى به جنبش درآمده و جارى ميگردد .

اينك شما را به اين تعبيرات زيبا در سخنان على « ع » توجه ميدهيم : « آدمى زير زبان خويش پنهان است » . « بردبارى قبيله‏اى است » . « آنكس كه چوب او نرم باشد شاخه‏هايش فراوان است » . « هر ظرفى به آنچه در آن ميگذارند پر ميشود مگر ظرف دانش كه فراخ ميگردد » .

[ 59 ]

اگر كوهى مرا دوست داشته باشد درهم فرو خواهد ريخت .

به اين سخنان شگفت نيز توجه كنيد : « دانش ، ترا نگهبانى ميكند و تو نگهبان مال هستى . بسا انسانى كه بواسطه گفتار نيك ديگران درباره‏ى وى ، مورد آزمايش قرار ميگيرد . هرگاه دنيا به كسى روى آورد خوبى‏هاى ديگران را به او عاريت ميدهد ، و هرگاه به او پشت كند خوبى‏هاى خودش را هم از او سلب ميكند . بايد كار مردم در حق ، پيش تو يكسان باشد . كار نيك انجام دهيد و هيچ كار خوبى را كوچك مشماريد ، زيرا كوچك آن بزرگ ، و كم آن زياد است .

جمع كنندگان مال نابود شدند در حاليكه زنده هستند . هيچ ثروتمندى بهره‏مند نشد مگر به آنچه فقير بسبب آن گرسنه گرديد » .

هم اكنون به اين تعبير كه به اوج زيبائى هنرى رسيده ، گوش فرا دهيد . على « ع » قدرت خود را بر تصرف شهر كوفه توصيف كرده و ميگويد : « آن نيست مگر كوفه كه آن را در تصرف خود ميگيرم و آن را گسترش ميدهم . . . » .

خواننده محترم ، اصالت انديشه و بيان را در اين سخنان ملاحظه كرديد . اين همان اصالتى است كه هميشه با اديب راستين همراه است و تا هنگامى كه شخصيت ادبى او باقى است ، اصالت مزبور از وى جدا نخواهد شد .

در مواردى كه عاطفه‏ى گرم على « ع » تحريك و خيالش شعله‏ور ميشد و شكلهاى گرمى از تازه‏هاى حيات كه با آنها در تماس بود

[ 60 ]

در خيال او نقش مى‏بست ، در چنين مواردى روش سخنورى على « ع » به اوج زيبائى ميرسيد . قلب او سرشار از بلاغت ميشد و بسان جريان دريا بر زبانش جارى ميگرديد .

اسلوب على « ع » در چنين مواردى امتياز خاصى داشت . زيرا على « ع » بمنظور توضيح و تأثير سخن ، جملات را در ضمن استعمال واژه‏هاى مترادف تكرار مى‏كرد و كلمات فصيحى كه داراى انعكاس بود انتخاب مى‏نمود و گاهى اقسام گوناگون تعبيرات را به دنبال يكديگر قرار ميداد : از جمله‏ى خبرى به استفهامى و از استفهام بتعجب و از تعجب بانكار انتقال مى‏يافت . موارد وقف در آن نيرومند و شفا بخش جانها بود . روح هنر و معنى بلاغت ، آشكارا در آن وجود داشت .

براى نمونه ، خطبه‏ى معروف جهاد را براى شما نقل مى‏كنيم .

على « ع » اين خطبه را پس از آنكه سفيان بن عوف اسدى در عراق به شهر انبار يورش برد و فرماندار آن را كشت ، براى مردم ايراد كرد :

« اين برادر غامد است كه سواران وى به شهر انبار رسيده و حسان بن حسان بكرى را كشته‏اند و سواران شما را از مرزهاى شهر دور كرده و مردان شايسته‏اى را از شما بخاك و خون كشيده‏اند .

« به من خبر رسيده است كه يكى از آنان بر يك زن مسلمان و يك زن ذمى وارد ميشده و خلخال و النگو و گوشواره‏هاى او را ميكنده است . آنگاه لشگريان با غنيمت فراوانى بازگشته‏اند در حاليكه به

[ 61 ]

هيچكدام زخمى نرسيده و خونى از آنان ريخته نشده است . راستى اگر مرد مسلمانى پس از اين حادثه در اثر اندوه بميرد نبايد او را سرزنش كرد بلكه به مرگ سزاوار است » .

« شگفتا به خدا قسم اجتماع آنان بر باطل و تفرقه‏ى شما در حق ،

دل را مى‏ميراند و غم و اندوه ببار مى‏آورد . واى بر شما ، شما آماج تير آنان قرار گرفته‏ايد : به شما يورش مى‏برند و شما حمله نمى‏كنيد ، و با شما مى‏جنگند و شما نمى‏جنگيد ، و معصيت خدا را مى‏كنند و شما خشنود هستيد » قدرت امام « ع » را در اين جملات كوتاه ببينيد : على « ع » بمنظور تحريك احساسات شنوندگان خود ، آهسته آهسته پيش ميرود تا بالاخره به كمك آنان به آرزوى خود نايل ميگردد . او در اينجا راهى را كه توأم با بيان رسا و تأثير قوى است پيموده است . زيرا مردم را از تاخت و تاز سفيان بن عوف در شهر انبار ، آگاه ميكند و اين براى آنان يك ننگ و رسوائى محسوب ميشود ، آنگاه به آنان خبر ميدهد كه اين ستمگر ، فرماندار امير المؤمنين « ع » را كشته و تنها به اين اكتفا نكرده بلكه شمشير خود را در گلوى بسيارى از مردان و زنان غلاف كرده است .

على « ع » در قسمت دوم خطبه ، غيرت شنوندگان و قدرت و مردانگى هر عربى را در زمينه احترام زن ، مورد توجه قرار ميدهد . او ميداند بين اعراب كسانى هستند كه بخاطر حفظ شخصيت و احترام زن

[ 62 ]

از جان خود ميگذرند ، از اين رو آنان را سخت سرزنش ميكند كه چرا در برابر جنگجويانى كه به يك زن تجاوز كرده و بسلامت بازگشته‏اند و به هيچيك زخمى نرسيده و خونى از آنان ريخته نشده ، ساكت نشسته‏اند .

آنگاه وحشت و حيرتى را كه در اثر اين كار عجيب در او بوجود آمده ابراز ميدارد ، زيرا دشمنان وى به باطل چنگ زده و از آن پشتيبانى ميكنند و تبهكارى را پيشه خود ساخته و به شهر انبار هجوم مى‏برند ، در حاليكه پيروان او از حمايت حق دست برداشته و باعث ضعف و شكست آن ميگردند .

طبيعى است امام « ع » در چنين موردى خشمناك ميگردد و سخنان او كه حاكى از خشم درونيش ميباشد ، توأم با تندى و حرارت ،

در ضمن جملاتى مسجع و كوتاه بروز ميكند : واى بر شما ، شما آماج تير آنان قرار گرفته‏ايد به شما يورش مى‏برند و شما حمله نمى‏كنيد و با شما مى‏جنگند و شما نمى‏جنگيد و معصيت خدا را مى‏كنند و شما خشنود هستيد » .

گاهى احساسات على « ع » تحريك ميشود و بصورت قطعاتى كه بعضى با بعض ديگر مزاحمت دارند در چهره‏ى اين جملات كوتاه و پى‏درپى ، بروز ميكنند : « هرگز ناتوان نشدم ، و نترسيدم ، و خيانت نكردم و سستى ننمودم » گاهى هم اين احساسات از ناحيه يك درد درونى محرك گرم ميشود و جمعيتى را كه على « ع » خير خواه آنان

[ 63 ]

است ، در حاليكه خودشان بر اثر غفلت و سستى اراده خير خواه خود نيستند ، با اين جمله انقلابى و تؤام با خشم ، مورد خطاب قرار داده و مى‏گويد : « چه شده است شما را مى‏بينم بيداريد اما در خوابيد ، و حاضريد اما غائبيد ، و شنوا هستيد اما كر ميباشيد ، و سخن ميگوئيد اما لال هستيد . . . ؟ » در عهد جاهليت و اسلام بويژه در عصر پيامبر و خلفاى راشدين ،

گويندگان زيادى وجود داشتند و از آنجا كه به سخنرانيها نياز شديدى داشتند با روش سخنورى ، بصورتهاى گوناگون ادبى ، كاملا آشنا بودند . اما در عهد پيامبر ، همه معتقدند كه بزرگترين سخنور آن زمان ،

پيامبر اسلام ( ص ) بوده و در عصر خلفاى راشدين و بطور كلى در اعصار بعدى ، هيچكس در سخنورى بپايه على بن ابيطالب « ع » نرسيده است .

گفتار ساده و بيان نيرومند على « ع » كه از عناصر طبع و صناعت تشكيل ميشد ، از اركان شخصيت او به شمار ميرفت . گذشته از اين ، چنانكه ديديم ، خداوند وسايل كامل ديگرى كه از شرايط سخنورى محسوب مى‏شود براى او آماده كرده بود . زيرا خداوند بسبب فطرت سالم ، سليقه رفيع و بلاغت جذاب به او امتياز خاصى داده بود ،

همانطور كه بواسطه‏اى ذخاير علمى كه او را از همگنانش جدا مى‏ساخت و همچنين بخاطر برهان استوار و نيروى اقناع و نبوغ

[ 64 ]

بيمانندش در بديهه گوئى ، او را بر ديگران برترى داده بود . علاوه بر اين ،

من راستى نامحدود او را كه در هر خطبه مؤثرى ضرورى ميباشد ، به اينها اضافه ميكنم . چنانكه تجربه‏هاى تلخ فراوان وى را كه در زمينه اخلاق و طبايع مردم و صفات اجتماع و عوامل جنبش‏هاى اجتماعى براى عقل نيرومندش كشف ميشد نبايد فراموش كرد . گذشته از اينها آن اعتقاد محكم و تزلزل ناپذير ، و آن درد عميقى كه با محبت و پاكدلى و سلامت وجدان و عظمت هدف آميخته بود ، از امتيازات وى بشمار ميرفت .

راستى صرفنظر از على « ع » و عده محدود ديگرى ، مشكل است بتوانيم در ميان شخصيت‏هاى تاريخى كسى را كه جامع اين شرايط باشد و به عنوان سخنگوى نمونه معرفى شده باشد پيدا كنيم . كافى است شما اين شرايط را در نظر بگيريد آنگاه نظرى به گويندگان معروف شرق و غرب بيافكنيد تا بدانيد گفته ما صحيح است و هيچ گونه اغراقى در آن وجود ندارد .

پسر ابو طالب بالاى منبر ، خوددار و متين بود و به گفتار درست و به خويشتن كاملا اطمينان داشت . هوش او نيرومند و دركش بحدى سريع بود كه بر افكار مردم و خواسته‏هاى جمعيت تسلط داشت . روح او چنان از حريت و انسانيت و فضيلت سرشار بود كه وقتى زبان سحر آميزش به آنچه در دل داشت گويا ميشد ، مردم بخوبى حس مى‏كردند كه على « ع » فضايل خواب رفته و احساسات خاموش آنان

[ 65 ]

را تحريك ميكند .

سخن سازى على « ع » را بايد اساس بلاغت عرب دانست .

ابو هلال عسكرى نويسنده كتاب « الصناعتين » ميگويد : تنها ايراد معانى مهم نيست ، بلكه زيبائى ، صفا و پاكى لفظ كه توأم با صحت تركيب و اسلوب باشد و از بار سنگين نظم و تأليف ، خالى باشد ، نيز شرط است .

بعضى از اين الفاظ بقدرى فصيح است كه گويا دامنهاى ارغوانى را با غرور و خودخواهى ميكشاند . برخى از آنها مانند سربازانى كه در زمين پهناورى يورش مى‏برند ، غران و بعضى ديگر مانند شمشير ، دو لبه هستند . برخى ديگر مانند نقاب ضخيم ، روى بعضى احساسات قرار ميگيرند تا تندى آن را پوشانده و از شدتش بكاهند . بعضى ديگر مانند لبخند آسمان در شب‏هاى زمستانى ، لبخند ميزنند . بعضى چون تازيانه كار ميكنند و برخى مانند چشمه زلال جارى ميگردند .

تمام اينها با مفردات و تعبيراتى كه در خطبه‏هاى على « ع » است تطبيق ميكند . گذشته از اين ، خطبه از نظر نويسنده كتاب « الصناعتين » در صورتى زيباست كه به اين صفات لفظى نقش پذيرد ، پس آيا مانند خطبه‏هاى پسر ابو طالب كه هيجان صفات لفظى را به هيجان و نيرو و عظمت معنى ضميمه ميكند چگونه است ؟ » اينك به قسمتى كوتاه از مطالبى كه در جلد سوم كتابم : « امام

[ 66 ]

على « ع » ، نداى عدالت انسانى » در زمينه بيان امام بويژه در خطبه‏هايش ، نوشته‏ام توجه كنيد :

نهج البلاغه از انديشه و خيال و عاطفه نشانه‏هائى دارد . تا هنگامى كه انسان باقى است و از خيال و عاطفه و انديشه برخوردار است اين نشانه‏ها نيز با ذوق هنرى بلندى ، بستگى خواهد داشت . نهج البلاغه با نشانه‏هاى خود ارتباط خاصى دارد و با درك بلند و دورى كه توأم با حرارت واقع و علاقه به شناخت ماوراى اين حقيقت است جارى ميگردد . مجموعه‏اى است كه ميان زيبائى موضوع و زيبائى بيان جمع ميكند تا تعبير و مفهوم و به عبارت ديگر صورت و معنى مانند آتش و حرارت ، و خورشيد و نور ، و هوا با هوا ، با يكديگر متحد گردند . آنگاه شما در برابر آن مانند كسى هستيد كه در مقابل سيل خروشانى قرار گرفته يا با درياى مواج و طوفان شديدى روبرو شده است ، يا مانند كسى هستيد كه در برابر يك پديده طبيعى قرار گرفته است پديده‏اى كه بر اساس وحدت استوار است و هيچگونه پراكندگى در عناصر آن ايجاد نميكند مگر آنكه وجود عناصر را محو كند و آن را بسوى نيستى سوق دهد بيانى است كه اگر به ملامت زبان بگشايد ، زبان تندبادها را تحت الشعاع قرار ميدهد و اگر فساد و فسادگران را تهديد كند كوه‏هاى آتشفشان را توأم با سروصدا و روشنائيها از هم مى‏پاشد ، و اگر به سخن باز شود ، عقل‏ها و احساسات را مخاطب قرار داده و

[ 67 ]

هر درى را به روى هر برهانى غير از برهان خود ميبندد و اگر بانديشه فراخواند ريشه درك و انديشه را در شما به وجود مى‏آورد و شما را به آنجا كه اراده دارد روانه ميكند و براستى شما را به جهان هستى مى‏پيوندد و تمام نيروها را در شما بمنظور اكتشاف ، يكى ميسازد . بيان مزبور اگر شما را محترم بشمارد ، به مهر پدر و منطق پدرى پى مى‏بريد و وفاى راستين انسانى و حرارت محبت بى‏پايان را درك خواهيد كرد اما اگر از زيبائى وجود و جمال آفرينش و كمالات هستى ، براى شما سخن بگويد ، با ستارگان آسمان بر صفحه دل شما مى‏نويسد بيانى است كه از بلاغت و تنزيل بهره فراوانى گرفته است . بيانى است كه با اسباب بيان عرب ، در گذشته و آينده بستگى دارد . حتى بعضى درباره سخنان وى گفته‏اند : آن فروتر از كلام خدا و فراتر از كلام مخلوق است تمام خطبه‏هاى على « ع » بوسيله برهان‏هاى ذاتى آبيارى ميشود ،

تا آنجا كه گويا معانى و تعبيرات خطبه‏ها ، پديده‏هاى زمان او و عين افكار و خيالاتش ميباشد پديده‏هائى كه مانند شعله‏ى آتش كوره در زير باد شمال در قلبش شعله مى‏كشد . گاه با يك درك سرشار و بيان بى‏اندازه زيبا ، بدون مقدمه ايراد سخن ميكند .

آرى ، سخنان بديهى على « ع » چنين بود . اين سخنان از نظر درستى ، عمق انديشه و هنرى بودن تعبير ، از نيرومندترين سخنان

[ 68 ]

بديهى بشمار ميرفت ، تا آنجا كه كلماتى كه از دو لب او صادر ميشد ،

بعنوان يك مثل متداول تلقى ميگرديد .

يكى از سخنان زيباى بديهى او سخنى است كه آن را به مردى كه حضرت را به زبان مى‏ستود اما در واقع وى را متهم مى‏دانست ، گفته است : « من از آنچه تو با زبان ميگوئى فروتر و از آنچه در دل دارى فراترم » .

هنگامى كه تصميم گرفته بود براى موضوع مهمى كه پيروانش در آن ترديد داشتند و از او پشتيبانى نكردند ، به تنهائى قيام كند ، عده‏اى از پيروانش نزد وى آمدند و درباره دشمن به حضرت عرضه داشتند : يا امير المؤمنين ، ما ترا از شر آنان مصون ميداريم . على « ع » فورا در پاسخ گفت : « شما مرا از شر خود حفظ نمى‏كنيد ، چگونه از شر ديگران حفظ مى‏كنيد ؟ اگر مردم پيش از من ، از ستم حكمرانانشان شكايت مى‏كردند ، امروز من از ظلم رعيت خود شكايت دارم . گويا من پيرو ، و آنان پيشوا هستند » .

روزى كه پيروان معاويه ، محمد بن ابى بكر را كشتند و خبر كشته شدنش به امام رسيد ، فرمود : « همانا اندوه ما بر او به اندازه شادى آنان براى او است ، ولى آنان دشمنى كم كردند و ما دوستى از دست داديم » .

از وى پرسيدند : كدام يك از دادگرى يا بخشش برتر است ؟

فرمود : « عدالت ، چيزها را بجاى خود مى‏گذارد و بخشش ، آن را از جاى خود بيرون مى‏كند . دادگرى ، نگهدارنده همگان است و

[ 69 ]

بخشش ، عطائى خصوصى است . بنابر اين عدالت ، شريف‏تر و برتر مى‏باشد » .

در وصف مؤمن بطور بديهى فرمود :

« مؤمن ، شاديش در چهره و اندوهش در دل است . سينه‏اش از هر چيزى گشاده‏تر و نفسش از هر چيزى خوارتر است . برترى و بزرگوارى را خوش نمى‏دارد و از خودنمايى بدش مى‏آيد . اندوه وى دراز و نگرانيش دور است . خاموشيش زياد است . وقتش مشغول است .

سپاسگزار و شكيبا است . طبيعتش نرم و خوى او هموار است » .

روزى نادان خيره سرى از او مشكلى پرسيد . حضرت بيدرنگ در پاسخ گفت : « بمنظور فهميدن و آموختن بپرس ، و از روى خيره‏سرى چيزى سؤال مكن ، زيرا نادانى كه فراگيرنده دانش است به دانشمند شباهت دارد ، و دانشمندى كه در بيراهه قدم نهد به نادان خيره سر مى‏ماند » خلاصه على « ع » اديب بزرگى بود كه بر اساس تماس با حيات و كشش اسلوب سخنورى ، پرورش يافته بود . ازين رو از اصالتى كه در شخصيت اديب ضرورى است و همچنين از فرهنگ ويژه‏اى كه موجب رشد شخصيت و تمركز اصالت است برخوردار بود .

اما درباره زبان ، يعنى زبان محبوب عربى ، « مرشلوس » در جلد اول كتابش « سفرى به شرق » سخنى زيبا دارد . ميگويد : « در ميان زبانها ، زبان عربى غنى‏ترين و فصيح‏ترين زبانها است و تأثيرش از همه

[ 70 ]

بيشتر و زيباتر است . با تركيب افعال خود ، پرواز انديشه را دنبال ميكند و آن را بدقت ترسيم مى‏نمايد و با نغمه‏هاى صوتى خود ، از نعره حيوانات ، شرشر آبهاى فرارى ، صداى بادها و غرش رعد تقليد ميكند » .

اصول و فروع اين زبان ، و زيبائى رنگها و سحر آميز بودن بيان آن و بطور كلى تمام خصوصياتى كه مرشلوس به برخى از آنها اشاره كرده ، همه بطور كامل در ادبيات على « ع » مشهود است آرى آن ادبى بود در خدمت انسان و تمدن

[ 71 ]

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation