بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب بخشی از زیباییهای نهج البلاغه,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest -
     index - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     kh0001 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0002 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0003 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0004 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0005 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0006 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0007 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0008 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0009 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0010 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0011 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0012 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0013 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0014 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0015 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0016 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0017 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0018 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0019 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0020 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0021 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0022 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0023 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0024 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0025 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0026 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0027 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0028 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0029 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0030 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0031 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0032 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0033 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0034 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0035 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0036 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0037 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0038 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0039 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0040 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0041 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0042 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0043 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0044 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0045 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0046 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0047 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0048 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0049 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0050 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0051 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0052 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0053 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0054 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0055 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0056 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0057 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0058 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0059 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0060 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0061 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0062 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0063 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0064 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0065 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0066 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0067 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0068 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0069 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0070 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0071 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0072 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0073 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0074 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0075 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0076 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0077 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0078 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0079 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0080 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0081 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0082 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0083 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0084 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0085 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0086 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0087 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0088 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0089 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0090 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0091 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0092 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0093 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0094 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0095 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0096 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0097 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0098 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0099 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0100 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0101 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0102 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0103 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0104 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0105 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0106 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0107 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0108 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0109 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0110 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0111 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0112 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0113 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0114 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0115 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0116 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0117 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0118 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0119 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0120 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0121 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0122 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0123 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0124 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0125 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0126 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0127 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0128 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0129 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0130 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0131 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0132 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0133 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0134 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0135 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0136 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0137 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0138 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0139 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0140 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0141 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
     KH0142 - بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه
 

 

 
 

قانون اساسى حكمرانان

قسمتى از نامه‏اى است كه على « ع » آن را به مالك اشتر نخعى هنگامى كه او را در زمان خلافت خود به حكومت مصر گماشت ، نوشته است . اين نامه از مهمترين نامه‏ها و از نظر قوانين آن حضرت به شمار ميرود و از نظر قوانين مدنى و حقوق فردى و اجتماعى جامعترين آنها است . چنانكه درباره مفهوم حكومت و تأكيد روابط حاكم و محكوم ، زيباترين محصول عقل و انديشه محسوب مى‏شود . على « ع » بيش از هزار سال قبل ، مضامين اين قانون اساسى را كه از عقلى درخشان و قلبى خير انديش سرچشمه ميگرفت ، در نامه خود درج كرده است :

پس بدان اى مالك : من ترا به شهرهائى فرستادم كه پيش از تو حكومتهاى دادگر و ستمگرى در آنها بوده است ، و بدان كه مردم در

[ 230 ]

كارهاى تو آنگونه نظر مى‏كنند كه تو در كارهاى حكمرانان پيش از خودت نظر مى‏كنى و درباره تو چيزى را مى‏گويند كه تو درباره آنان ميگوئى . به سبب آنچه خداوند به زبان بندگانش جارى ميكند مى‏توان شايستگان را شناخت ، پس بايد بهترين اندوخته‏هاى تو عمل شايسته باشد . بنابراين برخواسته خود مسلط باش و از آنچه براى تو حلال نيست بر خود بخيل باش ، زيرا بخل به نفس آنست كه در آنچه دوست دارى يا كراهت دارى از خود انصاف دهى [ 1 ] و مهربانى و محبت و خوشرفتارى با رعيت را در دل خود جايگزين كن و نسبت به آنان درنده وحشى مباش كه خوردنشان را غنيمت بدانى ، زيرا آنان دو دسته‏اند : يا برادر دينى تو هستند يا در خلقت مانند تو ميباشند و اگر در گذشته از آنان لغزشى صادر شده و عوامل گناه به آنان روى آورده و عمدا يا از روى خطا مرتكب گناه شده‏اند ، پس همانطور كه دوست دارى خدا عفو و گذشت خود را به تو عطا كند تو نيز آنان را از عفو و بخشش خود برخوردار كن ، زيرا تو از آنان برترى و كسيكه ترا به حكمرانى فرستاده از تو برتر است و خداوند از كسى كه ترا حاكم قرار داده برتر است و هرگز از عفو و بخشش پشيمان مباش و به كيفر شادى مكن و به خشمى كه راه فرار از آن دارى شتاب منما .

[ 1 ] يعنى نسبت بخود بخل داشته باش و در آنچه دوست دارى نفس خويش را آزاد مگذار ، چنانكه اگر در مورد حق از چيزى كراهت دارى آنرا بر خود تحميل كن .

[ 231 ]

با خدا انصاف داشته باش و نسبت به مردم و خويشاوندان نزديك و هر رعيتى كه به او علاقه دارى با انصاف رفتار كن ، زيرا اگر چنين نكنى ستم كرده‏اى و هر كس به بندگان خدا ستم كند خدا بجاى بندگانش با او دشمن است . و هيچ چيزى مانند ظلم ، نعمت خدا را تغيير نمى‏دهد و او را زود بخشم نمى‏آورد ، زيرا خداوند دعاى ستمديدگان را مى‏شنود و در كمين ستمگران است .

بايد ميانه‏روى در حق و عدالت همگانى و جلب رضايت رعيت ،

از نظر تو بهترين كارها باشد ، زيرا خشم عموم ، خشنودى چند نفر را از بين ميبرد و خشم چند تن در برابر خشنودى عموم قابل اغماض است [ 1 ] از رعيت ، هيچكس بر حكمران هنگام آسايش گران بارتر و در گرفتارى كم‏يارى كننده‏تر و در انصاف ناراضى‏تر و در خواهش پر اصرارتر و هنگام بخشش كم سپاس‏تر و هنگام جلوگيرى كند پوزش‏تر و در مصيبت‏ها كم‏صبرتر از خواص نيست [ 2 ] .

[ 1 ] منظور على « ع » اين است كه اگر چند تن از تو خشنود باشند در حاليكه عموم مردم از تو ناراضى هستند خشنودى آن چند نفر بى‏فايده است . اما اگر عموم مردم از تو راضى باشند و بطور مسلم چيزى جز عدالت آنان را راضى نمى‏كند ، در اين صورت خشم چند تن اهميت ندارد .

[ 2 ] على « ع » مى‏گويد : هيچكس بر حاكم ، گران‏بارتر و زيان‏بارتر و كم سودتر از خواص و نزديكان وى كه سرشناس و ثروتمند هستند نمى‏باشد ، زيرا خواص پيوسته

[ 232 ]

گره هر كينه‏اى را از مردم بگشاى و رشته هر عداوتى را از خود جدا كن [ 1 ] و هرگز در تصديق سخن‏چين شتاب مكن ، زيرا سخن‏چين هر چند خود را به صورت پند دهندگان در آورد فريبكار است .

بدترين وزيران تو وزيرى است كه پيش از تو وزير اشرار و با آنان در گناهان شريك بوده است ، پس نبايد چنين كسى از خواص تو باشد ،

زيرا آنان كمك كار گناهكاران و برادر ستمگران هستند ، در حالى كه تو بجاى آنان مى‏توانى بهترين وزير را بيابى كه ستمگرى را بر ظلمش و گناهكارى را بر گناهش كمك نكرده است . و بايد برگزيده‏ترين آنان در نزد تو وزيرى باشد كه تلخى حق را براى تو گوياتر باشد [ 2 ] و در كارهائى كه خدا آن را براى دوستانش نمى‏پسندد ترا كمتر كمك

ملازم حاكم هستند و در تأمين خواسته‏هاى خود اصرار مى‏ورزند و با درخواستها و وساطتهاى خود به او اجحاف مى‏كنند و از طريق او به غنائمى نائل مى‏گردند و آن را به حساب عموم مى‏گذارند و با وجود اينها منكر همه اين خوبيها مى‏شوند و حاكم را در پيش آمدها و سختى‏ها كمك نمى‏كنند ، از اين رو بر حاكم شايسته لازم است چنين افرادى را طرد كند و بجاى آنان عموم را مورد اعتماد قرار دهد .

[ 1 ] يعنى گره كينه را بوسيله عدالت و خوشرفتارى با مردم ، از دلهاى آنان بگشاى و با احسان در گفتار و كردار ، رشته دشمنى آنان را با خود قطع كن .

[ 2 ] يعنى بايد بهترين وزيران و ياران تو كسانى باشند كه از همه راستگوتر و حقگوتر باشند ، هر چند براى تو دشوار باشد .

[ 233 ]

كند ، هر چند خواسته‏ى نفسانى تو بر خلاف اين است . و خود را به پرهيزكاران و راستگويان بچسبان و آنان را عادت ده كه ترا نستايند و به باطلى كه بجا نياورده‏اى ترا شاد نگردانند .

و نبايد نيكوكار و بدكار نزد تو در يك رتبه باشند ، زيرا اين تساوى ، نيكوكاران را به احسان بى‏رغبت و بدكاران را به بدى وادار مى‏كند و براى هر يك از آنان آنچه را بر خود لازم كرده‏اند ، لازم بشمار [ 1 ] و بدان كه هيچ چيز مانند احسان حاكم بر رعيت و سبكبار كردن آنان و كراهت نداشتن از آنان بر چيزى كه حقى به آنها ندارد ،

موجب حسن ظن حاكم بر رعيت نيست [ 2 ] . پس بايد در اين زمينه كارى كنى كه حسن ظن به رعيت را براى خود تحصيل كنى . و شايسته‏ترين كسى كه بايد به او خوش‏بين باشى كسى است كه كردار تو نزد او نيكو باشد ، و سزاوارترين كسى كه بايد به او بدبين باشى كسى است كه عمل تو از نظر او بد باشد .

[ 1 ] يعنى با نيكوكار نيكى كن و بدكار را به كيفر برسان ، زيرا نيكوكار احسان را بر خود لازم شمرده و بدكار نيز كيفر را بر خود واجب نموده است .

[ 2 ] يعنى هيچ چيز مانند احسان و عدالت نسبت به رعيت و سبكبار كردن آنان ،

حاكم را مطمئن به رضايت مردم از وى نمى‏سازد ، زيرا در غير اينصورت مردم دشمن او مى‏شوند و در جستجوى فرصت براى شورش عليه او بر مى‏آيند . اينجاست كه حاكم به مردم بدگمان مى‏شود .

[ 234 ]

در استوار ساختن صلاح كار شهرهاى خود و بپاداشتن آنچه مردم پيش از تو بپا داشته‏اند ، بسيار با دانشمندان مذاكره و با خردمندان گفتگو كن .

از سپاهيانت آنكس را كه براى خدا و پيامبرش و براى تو پند دهنده‏تر است و از همه پاكدل‏تر و بردبارتر مى‏باشد بكار بر گمار كسى كه دير بخشم آيد و از پوزش خشنود گردد و نسبت به ضعيفان مهربان باشد و بر زورمندان سخت‏گيرى و سربلندى نمايد [ 1 ] ، كسى كه تندى ، او را تحريك نكند و ناتوانى ، او را از كار برننشاند .

بهترين چيزى كه حكمرانان را خشنود مى‏سازد بپاداشتن عدل در شهرها و آشكار ساختن محبت رعيت است . البته محبت رعيت هنگامى آشكار مى‏گردد كه سينه‏هاى آنان سالم باشد ، و نصيحت آنان هنگامى صحيح است كه حكمرانان را نگهدارى كنند و حكومتشان را سنگين نشمارند [ 2 ] .

[ 1 ] حكمران فرمان دهد كه از سپاهيانش كسى بكار گماشته شود كه در برابر زورمندان و ثروتمندان و افراد متنفذ از خود سستى نشان ندهد بلكه بر آنها بزرگى و سخت‏گيرى كند تا آن را از ستم بر ضعيفان و بيچارگان و ساده‏لوحان باز دارد .

[ 2 ] منظور اين است كه آشكار ساختن محبت رعيت و درست بودن نصيحت آنان بهمان اندازه است كه حكمرانانشان را محافظت مى‏كنند و بر بقاى آنان حريص هستند و مدت حكومتشان را سنگين نمى‏شمارند .

[ 235 ]

پس رنج و كوشش هر يك از آنان را براى خودش بدان و رنج كسى را به ديگرى نسبت مده ، و شرافت كسى تو را وادار نكند كه كار كوچك او را بزرگ بشمارى ، و پستى كسى تو را بر آن ندارد كه كار بزرگ او را كوچك پندارى .

براى قضاوت بين مردم ، بهترين رعيت خود را انتخاب كن [ 1 ] ،

كسى كه كارها براى او سخت نيايد و دشمنان با او ستيزه نكنند و بر لغزش مداومت ننمايد و نفس او به طمع نزديك نباشد و بجاى درك وسيع ، به فهم نزديك اكتفا نكند [ 2 ] . كسى كه در شبهه‏ها بيشتر از همه تأمل كند [ 3 ] و بيش از همه حجت و دليل فراگيرد و از مراجعه دادخواه ، كمتر از همه رنجيده شود و در آشكار ساختن كارها از همه بردبارتر و هنگام روشن شدن حق از همه برنده‏تر باشد . كسيكه ستايش ديگران او را به خودبينى وادار نكند و فريب دادن آنان وى را منحرف نگرداند و اين گروه كم هستند . آنگاه قضاوت او را زياد مورد بررسى قرار ده و به قدرى بذل و بخشش را نسبت به او گسترده كن كه عذر او را

[ 1 ] انتقال از سخن در زمينه سپاه به سخن درباره قضاوت است .

[ 2 ] يعنى به آنچه بار اول درك كرد اكتفا نكند بلكه تأمل و بررسى كند تا به آخرين مرتبه فهم كه به حقيقت نزديكتر است نائل گردد .

[ 3 ] شبهه چيزى است كه حكم آن بطور صريح آشكار نيست ، از اين رو بايد در زمينه شبهات به اصل صحيحى استناد كرد .

[ 236 ]

از بين ببرد و بوسيله‏ى آن احتياجش به مردم كم گردد و نزد خود مقامى به او عطا كن كه خواص تو در وى طمع نكنند و از نابود شدن بوسيله مردم ، در نزد تو ايمن باشد .

آنگاه در امور كار گردانانت انديشه نما و بر اساس تجربه آنان را استخدام كن ، و از روى طرفدارى بيجا و به ميل خود ، آنان را بكارى نصب مكن ، زيرا دلبخواهى و حمايت بيجا از فروع ستم و خيانت محسوب مى‏شوند . پس كارهاى آنان را بررسى كن و بازرسهائى راستگو و باوفا بر آنان بگمار ، زيرا بازرسى پنهانى تو در كارهاى آنان باعث مى‏شود كه آنها به امانت‏دارى مجبور گردند و با رعيت مدارا نمايند ، و از ياران ( خيانتكار ) پرهيز كن ، بنابراين اگر يكى از آنان دستش را به خيانت دراز كرد و خبرهاى بازرسانت به خيانت وى ، نزد تو متفق گرديد بايد به اين اخبار به عنوان شهادت اكتفا كنى و او را به كيفر بدنى برسانى و او را در كارش مؤاخذه كنى و به مقام ذلت نصبش نمائى و نشان خيانت بر او بزنى و ننگ تهمت بر گردنش بگذارى .

در كار ماليات بطرزى كه به صلاح پرداخت كنندگان ماليات باشد كنجكاوى كن ، زيرا آنچه به صلاح ماليات و پرداخت كنندگان آن است به صلاح ديگران نيز مى‏باشد ، و جز به واسطه‏ى ماليات دهندگان براى كسى آسايش و راحتى بوجود نمى‏آيد ، زيرا مردم همگى نان خور ماليات و پرداخت كنندگان آن هستند . و بايد انديشه‏ى تو در آبادانى زمين از انديشه در گرفتن ماليات بيشتر باشد ،

[ 237 ]

زيرا ماليات جز از راه عمران بدست نمى‏آيد ، و كسيكه ماليات را بدون عمران زمين طلب كند شهرها را ويران كرده و بندگان را بنابودى كشانده است و كارش جز اندكى پايدار نمى‏ماند . و نبايد تخفيفى كه براى آنان قائل مى‏شود بر تو گران آيد ، زيرا اين تخفيف ، اندوخته‏اى است كه آن را در آبادانى شهرها بتو باز مى‏گردانند .

و آنچه بر عمران و آبادى بار كنى مى‏تواند آن را بكشد ، و هميشه ويرانى زمين بخاطر تنگدستى اهل آن است ، و بواسطه‏ى توجه حكمرانان به جمع آورى مال و بدگمانى آنان به پايدارى و كم‏بهره بردن از عبرتها ، مردم زمين پريشان مى‏شوند .

پس در حال نويسندگانت نظر كن و بهترين آنان را به كارهاى خود بگمار ، كسى كه اندازه مقام خود را در كارها بداند ، زيرا اگر كسى به مقام خويش نادان بود به مقام ديگرى نادان‏تر است . آنگاه آنان را نبايد از روى فراست و اطمينان و خوش‏گمانى خود انتخاب كنى [ 1 ] زيرا مردان با آراستن و حسن خدمت خود ، خويشتن را به حكمرانان مى‏شناسانند [ 2 ] در حاليكه غير از خير خواهى و امانت چيزى در كار نيست . و اگر در نويسندگانت نقصى باشد و تو از آن غافل باشى آن را

[ 1 ] يعنى نبايد از روى خواسته شخصى و بر طبق شناخت خود كه گاهى بخطا مى‏رود ، براى خود نويسندگانى انتخاب كنى .

[ 2 ] يعنى بمنظور آنكه حكمرانان نسبت به آنان خوش گمان شوند ، بر طبق خواسته‏شان به آنان خدمت مى‏كنند .

[ 238 ]

به گردن تو مى‏گذارند .

پس سفارش درباره‏ى بازرگانان و صنعتگران را بپذير و در زمينه نيكى كردن به آنان ، چه مقيم باشند چه دوره گرد ، سفارش كن . زيرا آنان اسباب و ريشه‏هاى منافع هستند . و كارهاى آنان را در حضور خود و در اطراف شهرهايت بررسى كن . با وجود اين بدان كه بسيارى از آنان از سخت‏گيرى بى‏اندازه ، و بخل زشت برخوردارند و در اجناس مورد معامله بدلخواه خود نرخ مى‏گذارند و اين باعث زيان عموم و نقص حكمرانان است . پس از احتكار جلوگيرى كن ، پيامبر خدا « ص » از آن جلوگيرى كرده است . و بايد خريد و فروش بطور آسان انجام گيرد : با ترازوهاى درست و نرخهائى باشد كه به هيچيك از فروشنده و خريدار اجحاف نشود ، پس كسى كه بعد از جلوگيرى تو احتكار كند او را به كيفر برسان و او را بدون زياده‏روى مجازات كن [ 1 ] .

آنگاه امام « ع » در نامه خود به مالك اشتر ،

از سر و صداى فقر و تنگدستى سخن مى‏گويد :

و براى رضاى خدا آنچه را خداوند از حق خود درباره‏ى آنان به تو

[ 1 ] يعنى كسيكه بعد از جلوگيرى از احتكار ، احتكار كرد او را مجازات كن ولى نبايد در مجازات زياده‏روى كنى و از مرز عدالت تجاوز نمائى .

[ 239 ]

فرمان داده نگهدارى كن و سهمى از بيت المال خود را به آنان اختصاص ده ، زيرا همان سهمى كه نزديكترين آنها دارد دورترين آنان نيز خواهد داشت ، و مراعات حق هر يك از آنان از تو خواسته شده است ، بنابراين طغيان نعمت ، ترا از رسيدگى به آنان باز ندارد ، زيرا تو در ضايع ساختن كار كوچك بمنظور كامل كردن كار مهم معذور نيستى ، پس سعى و كوشش خود را از آنان دريغ مدار و از روى بى‏اعتنائى و تكبر از آنان روى بر مگردان . و به كارهاى كسانى كه بتو دسترسى ندارند و چشمها آنان را بخوارى مينگرند و مردم كوچكشان مى‏شمارند رسيدگى كن ، زيرا اين گروه در بين رعيت به عدل و انصاف از ديگران نيازمندترند . و از يتيمان و سالخوردگانى كه چاره‏اى ندارند و خود را در معرض سؤال قرار نمى‏دهند مواظبت كن ، البته اينها براى حكمرانان سنگين است و هر حقى سنگين خواهد بود و قسمتى از وقت را به نيازمندان خود اختصاص ده كه در آن وقت ، خود را براى آنان آماده ساخته و در مجلس عمومى بنشينى و براى خدائى كه تو را آفريده است فروتنى كنى ، و لشگريان و ياوران از نگهبانان و پاسداران خود را از آنان بازدار [ 1 ] تا سخنگوى آنها بدون لكنت با تو سخن گويد ، همانا من بارها از پيامبر خدا « ص » شنيدم كه

[ 1 ] يعنى دستور ده لشگريان و ياوران تو دست از آنان بردارند و متعرضشان نشوند .

[ 240 ]

مى‏فرمود : « هرگز ملتى كه در آن حق ضعيف ، بدون لكنت از نيرومند گرفته نشود ، به پاكى نخواهد گرائيد » پس درشتى و ناتوانى در سخن گفتن را از آنان تحمل كن [ 1 ] و تندى و خودپسندى را از خود دور ساز .

آنگاه در ميان كارهائى است كه ناچار بايد خودت انجام دهى : يكى اينكه كارگردانان خود را در آنچه نويسندگانت از آن درمانده‏اند پاسخ دهى و ديگر اينكه خواسته‏هاى مردم را كه ياوران تو به سبب آن تنگدل مى‏شوند ، همان روز كه به تو مى‏رسد ، انجام دهى [ 2 ] و در هر روز كار آن روز را بجاى آور ، زيرا براى هر روزى كارى هست .

و نبايد خود را از رعيت ، زياد پنهان كنى ، زيرا پنهان بودن حكمرانان از رعيت ، يكى از فروع تنگى و كم‏اطلاعى در كارها محسوب مى‏گردد و باعث مى‏شود حكمرانان از اطلاع بر چيزهائى كه از نظر آنان پوشيده است محروم گردند . اينجا است كه نزد حكمرانان

[ 1 ] يعنى از ناتوانى آنان در سخن گفتن آزرده مشو و بخاطر درشتى آنان خشم مكن .

[ 2 ] منظور اين است كه ياوران نسبت به تأمين خواسته‏هاى مردم دلتنگ مى‏شوند و براى جلب منفعت يا اظهار قدرت ، در انجام دادن خواسته‏هاى آنان امروز و فردا مى‏كنند .

[ 241 ]

كار بزرگ ، كوچك و كار كوچك ، بزرگ جلوه مى‏كند و زيبائى به زشتى و زشتى به زيبائى تبديل مى‏شود و حق به باطل آميخته مى‏گردد .

البته حكمران بشر است و از كارهائى كه مردم از او پنهان مى‏دارند اطلاع ندارد ، و حق هم داراى نشانه‏هائى نيست كه به سبب آنها انواع راستى از دروغ شناخته شود ، و تو يكى از اين دو نفر هستى : يا كسى هستى كه در بخشيدن حق سخاوت دارى ، پس سبب پنهان بودن تو در برابر حق واجبى كه عطا كنى يا كار نيكوئى كه بجاى آورى چيست ؟

[ 1 ] يا كسى هستى كه از بخشش امتناع مى‏كنى ، پس بزودى مردم از درخواست از تو ، دست برمى‏دارند و از بخشش تو مأيوس مى‏شوند [ 2 ] با اينكه بيشتر احتياجات مردم به تو از قبيل : شكايت از ستم يا درخواست انصاف در معامله ، از چيزهائى است كه براى تو زحمتى ندارد .

حكمران ، نزديكان و درباريانى دارد كه در ميان آنها خودسرى ،

درازدستى و كم انصافى در معامله وجود دارد . بنابراين تو با بريدن عوامل اين حالات ، ريشه آنان را قطع كن [ 3 ] و هرگز به اطرافيان و

[ 1 ] يعنى چرا از اداى حق مردم و بجا آوردن كار نيك پنهان مى‏شوى ؟

[ 2 ] منظور اينكه : اگر مردم در تأمين خواسته‏هاى خود از تو مأيوس شدند به زودى از تو دور مى‏گردند ، بنابراين نيازى به پنهان شدن تو نيست .

[ 3 ] يعنى با بريدن عوامل تجاوز ، ريشه فساد آنان را از مردم جدا كن . البته اين در صورتى است كه آنان را از تصرف در شئون مردم جلوگيرى كنند .

[ 242 ]

خويشاوندانت زمينى واگذار مكن ، و مبادا كسى از نزديكان تو در تصرف مزرعه‏اى طمع كند و به مردم همسايه‏ى آن در سيراب شدن زمين يا در كار مشتركى كه رنج آن را بر ديگران تحميل مى‏كنند زيان برساند ، آنگاه سود گوارايش براى آنان و عيبش در دنيا و آخرت بر عهده تو باشد .

حق را براى كسى كه شايسته‏ى آن است دور باشد يا نزديك لازم بشمار و در اينكار شكيبا و حسابگر باش اگر چه به خويشان و نزديكانت برسد آنچه برسد ، و پايان حق را به سبب آنچه بر تو گران است جستجو كن كه آن پسنديده خواهد بود [ 1 ] .

اگر رعيت درباره تو گمان ستم بردند ، عذر خود را براى آنان آشكار كن و بوسيله آشكار سازى خود ، گمان آنان را از خويشتن دور گردان ، زيرا در اينكار ، خود را ( به دادگرى ) عادت داده و با رعيت مهربانى كرده‏اى و عذرى آورده‏اى كه بوسيله‏ى آن به برپا كردن آنان بر حق كه خواسته تو است نائل مى‏گردى .

هرگز از صلحى كه دشمنت ترا به آن فراخوانده و رضايت خدا در آن است خوددارى مكن ، زيرا راحتى لشگريان و آسايش اندوهها و امنيت شهرهاى تو در سايه صلح است ، و اگر ميان خود و دشمنت

[ 1 ] يعنى لازم شمردن حق براى كسيكه شايسته آن است هر چند براى حكمران گران است ولى پايان آن پسنديده و باعث محفوظ ماندن حكومت است .

[ 243 ]

پيمانى بستى يا از جانب خود لباس امان بر او پوشاندى ، به پيمانت وفادار باش و امان خود را به درستى مراعات كن و خود را در برابر پيمانى كه بسته‏اى سپر قرار ده و به امان و پيمان خود خيانت مكن و دشمنت را فريب مده و پيمانى مبند كه انحراف و تأويل در آن راه داشته باشد ، و بعد از برقرارى و استوار ساختن پيمان بر سخن دو پهلو اعتماد مكن [ 1 ] ، و سختى كارى كه عهد خدا را بايد در آن مراعات كنى تو را بدون حق به شكستن آن وادار نكند .

هرگز با ريختن خون حرام ، حكومت خود را تقويت مكن ، زيرا اين از چيزهائى است كه حكومت را ضعيف و سست مى‏گرداند بلكه آن را از بين برده و ( به ديگرى ) انتقال مى‏دهد ، و تو در نزد خدا و نزد من در قتل عمدى هيچگونه عذرى نخواهى داشت بپرهيز از اينكه به احسان خود بر رعيت منت گذارى يا در كارى كه انجام داده‏اى اظهار زيادى كنى يا اينكه به آنان وعده‏اى بدهى و به وعده خود وفا نكنى ، زيرا منت گذاردن ، احسان را بى‏اثر مى‏كند و اظهار زيادى پرتو حق را از بين مى‏برد و وفا نكردن به وعده باعث خشم خدا و مردم مى‏گردد .

[ 1 ] منظور اينكه : اگر از ملتزم شدن به پيمان احساس نگرانى كردى ، براى گريز از آن به سخن دو پهلو اعتماد مكن بلكه آشكارترين راهها را به سود و زيان خود انتخاب كن .

[ 244 ]

بپرهيز از اينكه در كارها پيش از رسيدن وقت آن شتاب نمائى يا هنگام آشكار بودن و امكان آن اظهار سستى كنى ، يا آن را پشت گوش بياندازى . پس هر كارى را بجاى خود بگذار و هر عملى را بموقع انجام ده .

بپرهيز از اينكه آنچه را كه مردم در آن برابرند به خود اختصاص دهى [ 1 ] و در چيزى كه ديگران از تو انتظار دارند و براى همه آشكار است خود را به نادانى بزنى ، زيرا آن چيز از تو براى ديگرى گرفته خواهد شد ، و بزودى پرده از روى كارها برداشته مى‏شود و انتقام ستمديده را از تو مى‏گيرند . هنگام خشم و تيزى قدرت و حمله دست ، و تندى زيانت ، بر خود مسلط باش و با تأخير انداختن حمله و خوددارى از تندى زبان ، از تمام اين كارها حذر كن تا خشم تو فرو نشيند و بر اراده خويش مسلط گردى .

بر تو لازم است كه حكومت عادلانه يا روش نيكوى پيشينيان خود را بخاطر بياورى و در پيروى از آنچه در اين عهدنامه بتو سفارش كردم كوشش كنى . من با اين عهدنامه حجت خود را بر تو استوار ساختم تا هنگامى كه نفس تو بتمايلات خود شتاب مى‏كند بهانه‏اى نداشته باشى . از خدا درخواست مى‏كنم كه من و تو را در بپاداشتن عذر

[ 1 ] يعنى بر حذر باش از اينكه چيزى را به خودت بيشتر از مردم اختصاص دهى .

اين سخن برابرى در حقوق عمومى را لازم مى‏شمارد .

[ 245 ]

آشكار در برابر او و خلقش ، موفق بدارد [ 1 ] .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation