3 على « ع » در آغاز سخن
[ 151 ]
على ( ع ) در آغاز سخن
آيا از خودم به اين قانع باشم كه به من زمامدار مؤمنان بگويند در حاليكه با مردم در سختىهاى روزگار شريك نباشم ؟ از احتكار جلوگيرى كن .
هرگز آنچه را تمام مردم در آن يكسانند بخود اختصاص مده .
آگاه باشيد ، من با دو كس مىجنگم : كسى كه چيزى را كه ندارد ادعا كند و كسيكه چيزى را كه به عهدهى او است دريغ نمايد .
هيچ فقيرى گرسنه نشد مگر به آنچه ثروتمند از آن بهرهمند گرديد .
نعمتى را فراوان نديدم مگر آنكه در كنار آن حقى ضايع شده است .
هميشه ويرانى زمين بخاطر تنگدستى اهل آن است ، راستى مردم
[ 152 ]
در اثر توجه حكمرانان به جمع آورى مال ، پريشان مىشوند بايد فكر تو در آبادانى زمين ، از فكر گرفتن ماليات بيشتر باشد .
هيچ شهرى از شهر ديگر براى تو سزاوارتر نيست ، بهترين شهرها شهرى است كه ترا بدوش گيرد .
تنگدستى در وطن غربت است .
اگر فقر براى من بصورت انسانى مجسم شود او را خواهم كشت .
روز رستاخيز آدمى را از مالش سؤال مىكنند كه از كجا بدست آورده است .
چگونه آشاميدنى و غذا را بر خود گوارا ميدارى در حاليكه ميدانى حرام مىخورى و حرام مىآشامى ؟ زشتترين ستمها ستم بر ناتوان است . ستم به شمشير مىكشاند .
نوميد گرديد آنكس كه ستمى بدوش گرفت .
روز ستمديده بر ستمگر سختتر از روز ستمگر بر ستمديده است .
ستمگر و كمكدهندهى او و كسى كه به ستم راضى است هر سه با يكديگر شريكند .
هرگز حق برادرات را بخاطر اعتماد به آنچه ميان تو و او مىباشد ضايع مكن ، زيرا كسيكه حقش را تباه گردانى برادر تو نيست .
اگر در نويسندگان تو نقصى باشد و تو از آن غافل باشى آن را به گردن تو مىگذارند .
[ 153 ]
بدترين وزيران تو وزيرى است كه پيش از تو وزير اشرار و با آنان در گناهان شريك بوده است .
در امور كارگردانان خود انديشه كن و بر اساس تجربه آنان را استخدام نما و از روى طرفدارى بيجا و به ميل خود ، آنان را به كارى نصب مكن ، زيرا دلبخواهى و حمايت بيجا از فروع ستم و خيانت محسوب مىشوند .
از هر كارى كه پنهانى انجام مىگيرد و آشكارا شرم آور است بپرهيز .
خداوند بر پيشوايان عادل مقرر كرده است كه خود را با مردم ناتوان مقايسه كنند .
دلهاى رعيت خزانهى فرمانرواى آنها است ، همان عدالت يا ستمى كه در آن سپرده است خواهد يافت .
دوستى و اندرز رعيت هنگامى آشكار ميگردد كه حكومتهاى خود را سنگين نشمارند .
هنگامى كه زمامدار تغيير يافت زمان دگرگون مىشود .
خشم خصوصى در برابر رضايت عمومى قابل اغماض است .
هرگاه خداوند بر ملتى خشم گرفت نرخهاى آنان بالا ميرود و تبهكاران بر آنان چيره مىشوند .
ولى من تأسف ميخورم از اينكه كار اين ملت را بيخردان و تبهكارانشان بعهده مىگيرند و مال خدا را دست بدست گردانده و
[ 154 ]
بندگانش را برده مىكنند .
دانشمندان ، فرمانرواى پادشاهانند و ستم پايان زمامدارى آنان است . دانش دينى است كه بسبب آن پاداش داده مىشود .
پستترين مردم كسى است كه نزد زمامدار ستمگر از انسان ناتوان بدگوئى كند .
اين ساعتى است از شب كه هر بندهاى در آن دعا كند دعايش مستجاب مىشود مگر آنكه باجگير يا جاسوس يا شرطى باشد .
سه كس مال را برترى مىدهند : بازرگان دريا و همنشين سلطان و كسيكه در قضاوت رشوه مىگيرد .
اگر گرگ چوپان باشد چه كسى گوسفندان را نگاهدارى ميكند ؟ خدا لعنت كند كسانى را كه به معروف امر مىكنند و خودشان آن را انجام نمىدهند ، و كسانى را كه از منكر جلوگيرى مىكنند و خود مرتكب آن مىشوند .
بدانيد شما در زمانى هستيد كه گويندهى حق در آن كم است و زبان از راستگوئى كند و پيرو حقيقت خوار است .
ذليل ، نزد من عزيز است تا آنكه حق او را بستانم ، و نيرومند ، نزد من ناتوان است تا آنكه حق را از او بگيرم .
روزگارى براى مردم خواهد آمد كه در آن مقرب نيست مگر سخنچين ، و زيرك خوانده نمىشود مگر تبهكار ، و ناتوان شمرده نمىشود مگر شخص با انصاف .
[ 155 ]