من يكى از افراد شما هستم
سخن زيبائى است كه امام « ع » پس از كشته شدن عثمان ، هنگامى كه مردم با وى بيعت مىكردند ، ايراد كرده است :
دست از من بداريد و ديگرى را طلب كنيد ، زيرا ما با كارى روبرو هستيم كه راهها و رنگهاى گوناگونى دارد . كارى كه دلها در برابر آن ايستادگى نمىكنند و خردها توانائى تحمل آن را ندارند . راستى كرانهها را ابر فرا گرفته و راه تغيير يافته است [ 1 ] بدانيد اگر من دعوت
[ 1 ] در عهد خليفه سوم در اثر بخششهائى كه به گروهى اختصاص يافته بود حس طمع در عده زيادى زنده شده بود . طبعا اين گروه كه اغلب از رؤسا و سرشناسان بودند ،
برابرى با ديگران را براى خود سخت مىپنداشتند و اگر عدالت بر آنها حكومت مىكرد از اين قيد فرار كرده و بخاطر رسيدن به تمايلات خود آشوب مىكردند . بنابراين اگر امام « ع » آنان را به همان امتياز باقى بدارد ستم كرده در حاليكه او با ستمگرى مخالف است .
از طرفى شورشيان بر عثمان از على « ع » درخواست عدالت مىكنند اگر به عدالت نائل نشوند آماده انقلاب هستند روى اين اصل كدام راه مىتواند براى رسيدن به حق از
[ 165 ]
شما را بپذيرم شما را بر آنچه ميدانم سوار خواهم كرد و به سرزنش نكوهش كننده و حرف كسى گوش نمىدهم ، و اگر مرا رها كنيد من مانند يكى از افراد شما هستم و شايد من در برابر كسيكه وى را زمامدار كار خود قرار مىدهيد از شما شنوندهتر و فرمانبردارتر باشم ، و من وزير شما باشم براى شما بهتر است از اينكه زمامدار باشم