وقتی كه منكرات را میبينند در ناحيه دل متاثر میشوند ، تا مغز استخوانشان میسوزد ، زبانشان به سخن در میآيد ، انتقاد میكنند ، میگويند، ارشاد میكنند ، به اين مرحله هم قانع نشده وارد مرحله عمل میشوند ، باهر نوع عملی كه شده است ، با مهربانی باشد ، با خشونت باشد ، با زدنباشد ، با كتك خوردن باشد ، بالاخره هر عملی را كه وسيله ببينند برایاينكه با آن منكر مبارزه كنند انجام میدهند . فرمود اين يك زنده به تمامزنده است . بعضی ديگر ، وقتی كه منكرات را میبينند دلشان آتش میگيرد ،به زبان میگويند ، داد و فرياد میكنند ، استغاثه میكنند ، نصيحت میكنند، موعظه میكنند ولی پای عمل كه در ميان میآيد ، ديگر مرد عمل نيستند .فرمود : اين هم دو سه خصلت از حيات را دارا است ، ولی يك خصلت ازحيات را ندارد . صنف سوم : دلش آتش میگيرد ، اما فقط جوش میزند ، فقط ناراحت میشود. مثلا روزنامه را میخواند میبيند ايام عيد نمیخواهند احترام حسين بن علیرا حفظ كنند . روزنامهها تبليغ میكنند ، راديو هم تبليغ میكند كه از اينفرصت برای تفريح استفاده كنيد . چه نشستهايد ! نصف مردم تهران رفتند ،جاها را گرفتند ، ده روز تعطيلی داريد . اينها را میخواند ، در دل میگويداينها چه كسانی هستند ؟ ! چرا با حسين بن علی عليه السلام مبارزه میكنند ؟! چرا يك نفر ، يك كلمه در روزنامه يا جای ديگر نمینويسد كه بابا !تفريح ، وقت زيادی دارد ( 1 ) . ما مدعی هستيم پاورقی : 1 - [ بايد توجه داشت كه اين سخنرانيها در زمان رژيم منحوس گذشتهايراد شده است ] . |