زندگی فقط برايش نان خوردن و آب نوشيدن و خوابيدن باشد و زير بارذلتها رفتن ، مرگ هزاران بار بر اين زندگی ترجيح دارد . اين پيام شهيداست . امام حسين كه مهاجم است و منطقش ، منطق شهيد ، آن روزی كه پيامش رادر صحرای كربلا ثبت میكرد ، نه كاغذی بود ، نه قلمی ، همين صفحه لرزانهوا بود . ولی همين پيامش روی صفحه لرزان هوا ، چرا باقی ماند ؟ چونفورا منتقل شد روی صفحه دلها ، روی صفحه دلها آنچنان حك شد كه ديگر محوشدنی نيست . هر سال كه محرم میآيد میبينيم امام حسين از نو طلوع میكند ، از نو زندهمیشود ، باز میگويد : « خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جيد الفتاه، و ما او لهنی الی اسلافی اشتياق يعقوب الی يوسف » ( 1 ) ، باز میبينيمپيام امام حسين است : « الا و ان الدعی ابن الدعی قد ركز بين اثنتين بينالسله و الذله ، و هيهات منا الذله ، يابی الله ذلك لنا و رسوله والمومنون و حجور طابت و طهرت » . در مقابل سی هزار نفر كه مثل دريا دارند موج میزنند و هر كدام شمشيریبه دوش گرفته و نيزهای در دست ، در حالی كه همه اصحابش كشته شدهاند وتنها خودش است ، فرياد میكشد : اين ناكس پسر ناكس ، اين حرامزاده پسرحرامزاده ، يعنی اين امير و فرمانده شما ، اين عبيدالله بن زياد به منپيغام داده است كه حسين پاورقی : 1 - مقتل خوارزمیج 2 ص . 5 |