خليفه عباسی بهم خورد كه طولی هم نكشيد كه كشته شد ، فورا دو تا نامهنوشت ، يكی به امام جعفر صادق و يكی به عبدالله محض و هر دو را در آنواحد دعوت كرد ، گفت من و ابومسلم كه تا حالا برای اينها كار میكرديم ،از اين ساعت میخواهيم برای شما كار بكنيم ، بيائيد با ما همكاری كنيد ،ما اينها را از بين میبريم . اولا وقتی برای دو نفر نامه مینويسد ، علامتاينست كه خلوص ندارد . ثانيا بعد از اينكه رابطهاش با خليفه عباسی بهمخورده ، چنين نامهای نوشته است . نامه كه رسيد به امام جعفر صادق ( ع )امام نامه را خواند ، بعد در جلو چشم حامل نامه آن را جلوی آتش گرفت وسوزاند . آن شخص پرسيد جواب نامه چيست ؟ فرمود : جواب نامه همين است. هنوز او برنگشته بود كه ابوسلمه را كشتند . و هنوز میبينيم خيلی افرادسوال میكنند كه چرا امام جعفر صادق به دعوت ابوسلمه خلال جواب مثبتنداد و جواب منفی دارد ؟ در صورتی كه ابوسلمه خلال اولا يك نفر بود ،ثانيا خلوص نيست نداشت ، و ثالثا هنگامی نامه نوشت كه كار از كارگذشته بود و خليفه عباسی هم فهميده بود كه اين ديگر با او صداقت ندارد ولهذا چند روز بعد او را كشت . اگر هجده هزار نامه مردم كوفه رفته بود به مدينه و مكه ( و بخصوص بهمكه ) نزد امام حسين ، و ايشان جواب مثبت نمیداد ، تاريخ ، امام حسينرا ملامت میكرد كه اگر رفته بود ، ريشه يزيد و يزيديها كنده شده بود و ازبين رفته بود ، كوفه اردوگاه مسلمين با آن مردم شجاع ، كوفهای كه پنج سالعلی ( ع ) در آن زندگی كرده است و هنوز تعليمات علی و يتيمهائی كه علیبزرگ كرده و |