میخواندند . اما روش نماز خواندن به تدريج فرق كرده بود ، سيره فرق كردهبود . ( مثال خوبی است : نماز عيد خواندن ، كتاب الله و سنت رسول اللهاست ، اما چگونه نماز خواندن ، سيره است . ) كم كم دربارهای خلفا ماننددربارهای ساسانی ايران و قياصره روم شده بود . دربارهای خيلی مجلل .لباس خليفه و سران سپاه دارای انواع نشانههای طلا و نقره بود . خليفهوقتی میخواست به نماز عيد بيايد ، با جلال و شكوه خاص و باهيمنه سلطنتیمیآمد . خودش سوار بر اسبی كه گردنبند طلا يا نقره داشت میشد و شمشيریزرين به دست میگرفت . سپاه نيز از پشت سرش میآمد . درست مثل اينكهمیخواهند رژه نظامی بروند . بعد میرفتند به مصلی ، دو ركعت نمازمیخواندند و بر میگشتند . مامون به حضرت رضا اصرار داشت كه میخواهم نماز عيد فطر را شمابخوانيد . امام فرمود : من از اول با تو شرط كردم كه فقط اسمی از من باشدو من كاری نكنم . نه آقا ! من خواهش میكنم . شما از نماز هم ابا میكنيد ؟ ! اين كه يككار مربوط به مردم نيست كه بگوييد پای ظلمی در كار میآيد . لااقل همينيك نماز را شما بخوانيد . در اينجا حضرت جملهای میگويد نظير جمله امامحسين و نظير جمله علی ( ع ) در جريان بيعت بعد از عمر . فرمود : من بهيك شرط حاضرم ، من نماز میخوانم اما با سيره جدم و پدرم نه با سيره شما. مامون با آنهمه زرنگی كه داشت ( از نظر خودش ) ، احمق شد . گفت :بسيار خوب به هر سيره و روشی كه میخواهيد بخوانيد . فكر میكرد غرضاينست كه كاری را به عهده حضرت رضا گذاشته باشد تا مردم |