در نظر بگيريم يك حد معينی از ارزش را دارا خواهد بود . اگر عاملامتناع از بيعت را در نظر بگيريم ارزش خيلی بيشتر و عظيم تری را داراخواهد بود . اگر عامل امر به معروف و نهی از منكر را در نظر بگيريمارزش آن دهها برابر بالاتر میرود و مهمتر میشود . به جهت اينكه در عاملدعوت ، لااقل احتمال موفقيتی در حدود صدی پنجاه و يا كمتر هست ، ولی درعامل امتناع از بيعت چنين احتمالی هم وجود ندارد . يك مقاومت صددرصدخطرناك است . عامل امر به معروف و نهی از منكر هم اين تفاوت عظيم رابا عامل بيعت دارد . در عامل بيعت تقاضا از طرف دشمن است ، يعنی درزمينه يك تقاضای نامشروع و ناروا است ، لذا امام در مقابل اين تقاضا "نه " میگويد ، امتناع میورزد و نمیپذيرد . اگر تنها اين عامل را در نظربگيريم معنیاش اينست : اگر آنها چنين تقاضايی از امام نمیكردند ، امامدر برابر آنها قرار نمیگرفت ، چون آنها چنين تقاضايی كردند امام بهعنوان شخصی كه آن تقاضا را نمیپذيرد ، در برابر آنها قرار گرفت . ( و درعامل اول ، دعوت ، امام را در مقابل آنها قرار داد . ) اما اگر عامل سومرا كه امر به معروف و نهی از منكر است در نظر بگيريم ، نه دعوت ، امامرا در برابر آنها قرار میدهد ، و نه تقاضای بيعت ، بلكه اين خود اماماست كه در برابر آنها قرار میگيرد ، و در واقع فساد اوضاع ، شيوع بديهاو منكرات و به تعبير خود امام حلال شدن حرامها و حرام شدن حلالها و بالاخرهمشاهده وضع نابسامان و فاسد اجتماع ، امام را در برابر آنها قرار میدهد ووادار به قيام میكند . روی همين جهت ، ارزش قيام امام بر حسب اين عاملخيلی بالا میرود و اين درس شكل |