( و من نمیدانم شايد آن جملهای كه آنروز پدر به او گفت ، يادش بود )میآيد از پدر تمنايی میكند : « يا ابه ! العطش قد قتلنی ، و ثقل الحديداجهدنی فهل الی شربه من الماء سبيل » ؟ پدر جان ! عطش و تشنگی دارد مرامیكشد ، سنگينی اين اسلحه مرا سخت به زحمت انداخته است . آيا ممكناست شربت آبی به حلق من برسد تا نيرو بگيرم و برگردم و جهاد كنم ؟جوابی كه حسين ( ع ) به چنين فرزند رشيدی میدهد ، اينست : فرزند عزيزم !اميدوارم هر چه زودتر به فيض شهادت نائل شوی و از دست جدت سيرابگردی . ولا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم . |