گفت و به اصطلاح كلمه استرجاع را به زبان آورد ، همه به يكديگر گفتند اينجمله برای چه بود ؟ آيا خبر تازهای است ؟ فرزند عزيزش ، همان كسی كهاباعبدالله عليه السلام او را بسيار دوست میداشت و اين را اظهار میكرد ،و علاوه بر همه مشخصاتی كه فرزند را برای پدر محبوب میكند ، خصوصيتیباعث محبوبيت بيشتر او میشد و آن ، شباهت كامل بود كه به پيغمبر اكرم( ص ) داشت ، ( حال چقدر انسان ناراحت میشود كه چنين فرزندی در معرضخطر قرار گيرد ! ) يعنی علی اكبر جلو میآيد و عرض میكند : « يا ابتا لماسترجعت » ؟ چرا انالله و انا اليه راجعون گفتی ؟ فرمود : در عالمخواب صدای هاتفی به گوشم رسيد كه گفت : « القوم يسيرون و الموت تسيربهم » . اين قافله دارد حركت میكند ولی مرگ است كه اين قافله را حركتمیدهد . اينطور از صدای هاتف فهميدم كه سرنوشت ما مرگ است ، ما داريمبه سوی سرنوشت قطعی مرگ میرويم . [ علی اكبر سخنی میگويد ] درست نظيرهمان حرفی كه اسماعيل ( ع ) به ابراهيم ( ع ) میگويد ( 1 ) . پاورقی : 1 - وقتی ابراهيم ( ع ) به اسماعيل ( ع ) میگويد فرزندم ! مكرر در عالمرويا میبينم و اينطور میفهمم كه ديگر رويای عادی نيست بلكه يك وحی استو من از طرف خدا مامورم سر تو را ببرم ( ابراهيم به فلسفه اين مطلبآگاه نيست ولی يقين كرده است كه امر خداست ) ، اين فرزند چه میگويد ؟آيا مثلا گفت : بابا ! خواب است ، اگر خواب مردن كسی را ببينيد عمرشزياد میشود ، انشاء الله عمر من زياد میشود ؟ نه . گفت : يا ابت افعل ما تومر سنجدنی ان شاء الله من الصابرين »( سوره > |